متن و منتقد

امام رضا (ع)

امام رضا (ع) پادشاه بارگاه منور علم و حكمت عالمين است...

(حمید ژیان پور)

درباره فروغ فرخزاد

می‌اندیشم؛

فروغ، طلوع نوبت عاشقي است...

(حمید ژیان پور)

طلوع ناپیدای شادی

می‌اندیشم؛

غم، غوغای فریاد طلوع ناپیدای شادی است که از دور می‌آید و بر وجود نور می‌تابد...

(حمید ژیان پور)

شادی راحله

می‌اندیشم؛

مرگ، نسیمی است که عطر وجود را در فضای حضور می‌پراکند...

میان حضور و وجود، شادی راحله است...

(حمید ژیان پور)

موسیقی کُرد

آري؛

موسیقی کُرد، غمزه غروب است...

(حمید ژیان پور)

غمزه غروب

می‌اندیشم؛

هرروز، طلوعي تازه است...

و هر طلوع، غروبي پر راز است...

خورشید، بدون زن، طلوع نمی‌کند

و بدون مرد، هيچ رازي، آغاز نمی‌شود...

این‌گونه است كه؛

غم در غروب راز می‌شود... و فراتر از آن، ساز می‌شود...

آري؛

موسيقي، غمزه غروب است...

(حمید ژیان پور)

سراب اندیشه

می‌اندیشم؛

شعر، سراب انديشه را انگيزه می‌بخشد و ما را آهسته و تدريجي از خیابان‌های نازك خيال و میدان‌های تنگ ريا عبور می‌دهد و به حال نياز، غرور می‌دهد...

(حمید ژیان پور)

گل مهجور

می‌اندیشم؛

رؤیا، بوي گلي است مهجور كه ما آن را از دور به حضور می‌آوریم و در وجود می‌رویانیم ...

(حمید ژیان پور)

خیانت

کسی که خیانت می‌کند، شجاعتش را برای ادامه زندگی مشترک از دست می‌دهد و به دنبال فرصت برای پایان دادن به زندگی مشترک است. این بدان معنا است که فرد دچار نوعی جابجایی در هدف شده است، به‌جای آنکه به خیانت پایان بدهد به زندگی مشترک که در آن خیانت رسوخ کرده است پایان می‌دهد تا اثر خیانت را محو کند.

کسی که خیانت می‌کند، در حال تخریب آرام و تدریجی شرافت خویش و جایگزینی آن با تظاهر به شرافت است.

آري؛

صدای خائن، بلند و پرآوازه است...

(حمید ژیان پور)

پلنگ رؤیای من

(مظاهر شهامت)

گفت

جنون دارد پلنگ‌های رؤیای من

پنجه به خون دارد این معنای خشم

و من هنوز

غاری ناتمامم در تاریکی عمیق!

همه‌چیز مدرک است

می‌تواند مدرک باشد [...]

نقد و تحلیل

پلنگ رؤیای شعر، جنون دارد. پلنگ رؤیای شعر بر سر چهارراه پهن نمی‌شود. پلنگ رؤیای شعر، دست در گردن یار، قند نمی‌شود. پلنگ رؤیای شعر، چاپ نمی‌شود. پلنگ رؤیای شعر، راز می‌شود. پلنگ رؤیای شعر، در غار ناتمام تاریکی عمیق، پنجه به خون دارد. پلنگ رؤیای شعر، هبوط دارد. پلنگ رؤیای شعر، "هر صبح پلک باز" نمی‌کند، "تقسیم" نمی‌شود. "انعکاس نگاهش"، سرریز نمی‌شود. پلنگ رؤیای شعر، تقدیر می‌شود. پلنگ رؤیای شعر، یار را دیدار نمی‌کند. پلنگ رؤیای شعر، مرگ را نشخوار می‌کند. پلنگ رؤیای شعر، غار دارد و مدعی شعر، یار دارد... درود بر شهامت و درود بر پلنگ رؤیای شعر...

(حمید ژیان پور)

طلوع ناپيداي غروب زندگي

می‌اندیشم؛

بسياري از رفتارهاي انسان، نماد تقلا براي پوشاندن سردرگمي در وجود نافهميدني است. ادبيات، تجلي نوظهور اين نوع رفتار است كه هر روز شكل تازه‌ای به خود می‌گیرد.

در اين ميان؛

عشق، تجلي طلوع ناپيداي غروب زندگي است كه اميد می‌آفریند...

(حمید ژیان پور)

غم وطن

غم مي رويد؛

غم وطن

يعني

غم ثمن.

(حمید ژیان پور)

موی بلند

آري؛

موی بلند تو واژه‌ای بلند است كه معنا می‌آفریند...

من سعي دارم واژه‌ها را ببینم...

(حمید ژیان پور)

چاپ و آب

اين روزها خيلي چيزها چاپ می‌شود و خيلي زود آب می‌شود...

مردم چيزهايي كه چاپ می‌شود نمی‌خوانند، آنچه كه آب نمی‌شود می‌خوانند...

(حمید ژیان پور)

انتظار

 انتظار را دوست دارم...

انتظار، فرصتي است براي پاييدن...

(حمید ژیان پور)