گفتگوی
وابستگی
محمد انسانی:
در باب وابستگی: وابستگی اصولاً به فرد خارجی تعلق نمیگیرد؛ بلکه وابستگی (خصوصاً به طور آشکاری در بزرگسالان) صرفاً به توهم شکل میگیرد. ما صرفاً میتوانیم به ((توهم وجود خویشتن، آن وجودی که عمیقاً در خویشتن طالب آن هستیم و آن ابعادی که در خویشتن بهوضوح درک نمیکنیم، در دیگری))، وابسته شویم و بدین دلیل وابستگی، مدام در معرض مخاطره است و عشق رمانتیک ازآنجهت که مبتنی بر چنین توهمی است در ذات خود شکستنی است و اگر انسانِ عاشق موجودی منجمد نباشد و به خویشتن اجازة رشد روانی را بدهد دیریازود شاهد شکست عشق رمانتیک خویشتن خواهد بود.
معشوق هر چه باشد و هر که باشد و با هر مزیتی باشد نهایتاً من نیست و نمیتواند حامل انتظارات رؤیایی و کمالطلبانهای باشد که من از بهشت درونی خویشتن دارم و بودن با زیباترین و برگزیدهترین انسان جهان بههیچروی جای ادراک عمیق و درونی من از خویشتن را نخواهد گرفت، گواینکه در کنار بهترین انسان نیز من چیزی که درک میکنم ((خودم در کنار اوست)) و نه او، آنچنان که واقعاً او هست.
معشوق انسانیست با نگرشها، نیازها و ضعفهای شخصی خودش که از قضای روزگار من او را متوهمانه موضوع میل خود برای دریافت خویشتن یافتهام.
حمید ژیان پور:
طرحواره وابستگی نه بهوسیله "توهم" که از طریق تجربه، تعریف میشود؛ بنابراین "وابستگی"، نه با "توهم"، بلکه بهوسیله چگونگی "تجربه"، شکل میگیرد.
عشق و وابستگی، عمیقترین تجربه رویارویی انسان با سوژه بودگی یا وجود است که منجر به برونرفت انسان از حضور در سوژه بهسوی تعلق خاطر به ابژه یا تجربه ابژه میشود که در آن توهم راه ندارد.
جنگ و مرگ، سوژه بودگی یا وجود است که انسان را از حضور بهسوی تجربه ابژه وجود، سوق میدهد.
مردها زبانشان در بیان عشق، محکم نیست؛ چون به جنگ میاندیشند، چون به مرگ میاندیشند.
روانشناسی را بهوسیله فلسفه باید توضیح داد در غیر این صورت دچار سادهسازی تعاریف و صدور احکامی خواهیم شد که ارتباطی به رویکرد علمی و فلسفی در روانشناسی و یا روان پویایی ندارد.
محمد انسانی:
مقصود شما از طرحواره schema است؟
حمید ژیان پور:
طرحواره (schema)
"وابستگی"، طرحواره شناختی است.
"وابستگی"، طرحواره رفتاری نیست.
محمد انسانی:
در کدام پارادایم وابستگی طرحواره است؟
روانکاوی؟
کارکردگرایی؟
پیاژه؟
جفری یانگ؟
یا چی؟
حمید زیان پور:
تحلیل رویکردهای مفروض در روانشناسی نیازمند تبیین فلسفی است. اندیشیدن در مفروضات مفاهیمی مانند "وابستگی" نیازمند کنکاش فلسفی است.
گفتگو در پیشفرض رویکردهای محتوم، پرکردن لیوانی است که قبلاً پر شده است.
جای تأسف است، راویان روانشناسی، داعیان روانشناسی هستند. کسانی که مردم را به نوع خاصی از روان شاسی دعوت میکنند که باور مردم به خودشناسی را وابسته به روایت روانشناس از روانشناسی میکند.
محمد انسانی:
توضیحات مفصل شما بهوضوح ربطی به سؤال من ندارد. سؤال را دوباره بخوانید اگر پاسخ را نمیدانید اشکالی ندارد.
بر طبق چه پارادایمی وابستگی یک طرحوارة شناختی است؟
حمید ژیان پور:
به طور واضح بدانید دیالکتیک گفتگوی علمی دو طرف دارد. من طرف پرسشهای شما نیستم. من طرف گفتگوی با شما هستم. بدیهی است که نباید گفتگو را به سمت جهتگیریهای باورمندانه سوق داد و نام آن را رویکرد گذاشت. گفتگوی علمی مشمول مفروضات است. موضوع "وابستگی" آن گونه که آن را از ابتدا تحت عنوان رویکرد روانکاوی فروید بیان داشتهاید، نقد شد. مطالبی که نگاشته آمده است را مرور کنید تا گفتگو پیرامون مفروضات "موضوع وابستگی" ادامه یابد. در غیر این صورت من بحث یا جدل نمیکنم.
طرحواره شناختی یک رویکرد یا یک پارادایم است و دارای مجموعه مفاهیم یا مفروضاتی است که منجر به فهم هستی معرفتشناسانه از چیستی رفتار انسان در مواجهه با محیط درون (یعنی سازگاری) و محیط بیرون یعنی (سازش) میشود.
محمد انسانی:
در کدام منبع درجه اول روانشناسی وابستگی را یک طرحواره شناختی دانستهاند؟ لطفاً نقد خود پیرامون وابستگی از منظر روانکاوی بیان کنید.
حمید ژیان پور:
طرحواره وابستگی نه بهوسیله "توهم" که از طریق تجربه، تعریف میشود؛ بنابراین "وابستگی"، نه با "توهم"، بلکه بهوسیله چگونگی "تجربه"، شکل میگیرد.
"تجربه"، کلیدواژه اصلی در نظریه شناختی ژان پیاژه است. طرحواره وابستگی نه بهوسیله "توهم" که از طریق تجربه، تعریف میشود؛ بنابراین "وابستگی"، نه با "توهم"، بلکه بهوسیله چگونگی "تجربه"، شکل میگیرد.
عشق و وابستگی، عمیقترین تجربه رویارویی انسان با سوژه بودگی یا وجود است که منجر به برونرفت انسان از حضور در سوژه بهسوی تعلق خاطر به ابژه یا تجربه ابژه میشود که در آن توهم راه ندارد.
جنگ و مرگ، سوژه بودگی یا وجود است که انسان را از حضور بهسوی تجربه ابژه وجود، سوق میدهد.
مردها زبانشان در بیان عشق، محکم نیست؛ چون به جنگ میاندیشند، چون به مرگ میاندیشند.
این چند سطر را برای گفتگو نوشتهام نه برای بحثکردن. مفروضات متن شامل کلیدواژه: "تجربه"، "سوژه"، "ابژه"، "وجود"، "تعلق خاطر"، و "وابستگی" است. بهعنوانمثال پیاژه، تجربه بازیکردن کودکان را یک عملیات شناختی پیچیده توصیف میکند که در سازگاری و سازش کودک نقش بسیار مهمی دارد. صرفاً برای وقتگذرانی نیست و یا عمل بیهوده تلقی نمیشود.
موضوعات مرتبط: گفتمان
برچسبها: گفتمان
