بلنداي نردبان سياست
تأملات فلسفي، مبناي رویدادهای سياسي نيست. جهانبینی فلسفي در تبيين ريشه رويدادهاي سياسي و رفتار سياسي، خنثي است.
از دل كدام مكتب فلسفي، رويدادي مانند فاشيسم، شکلگرفته است؟
كدام مكتب فلسفي منجر به شکلگیری انقلاب اكتبر ١٩١٧ روسيه شد؟
كدام مكتب فلسفي در شکلگیری انقلاب كبير فرانسه نقش داشت؟
تركيب دیدگاههای فلسفي كه منجر به ظهور جهانبینی فلسفي میشود، نوعي التقاط انقلابي است.
مبارزان راه حقيقت، عامدانه، تركيب وصفي جهانبینی فلسفي را بهجای نگرش فلسفي و يا تأملات فلسفي، انتخاب کردهاند تا در توصيف وقايع سياسي نقش انتخاب آگاهانه را بر دوش نگرش مكاتب فلسفي، قرار دهند.
"نمونههایی از اين نوع ارتباط فلسفه (التقاطي) باسیاست كم نيست".
در انقلاب كبير فرانسه در طي شانزده ماه ١٦٠ هزار نفر را اعدام انقلابي میکنند، درحالیکه دوسوم اعدامشدگان كارگران معترض هستند.
در انقلاب اكتبر روسيه، لنين پس از تفوق بر تزار به بهانه دخالتهای دولت انگليس در ترور او دست به كشتار بیرحمانه میزند.
کدامیک از اين رويدادها با تأملات فلسفي فيلسوفان ارتباط دارد؟
قانون اساسي امريكا محصول جهانبینی التقاطي فلسفي نيست. رويدادهاي سياسي ويرانگر، حاصل باورهاي اعتقادي و جهانبینی انسانهایی است كه ايدئولوژي را از دل التقاط فلسفي، بيرون آوردهاند و اين مولود نامبارك را در بطن رفتار سياسي، رشد دادهاند.
بنابراين به نظر میرسد براي نجات يك ملت از سقوط در قهقرا، بازنگري و تأمل در ريشه باورهاي اعتقادي التقاطي آنان مهم به نظر میرسد. اين مسير جز از طريق شك در ماهيت اصولي كه بهعنوان جهانبینی فلسفي بهجای تأملات فلسفي جايگزين شده است امکانپذیر نخواهد بود.
نقطه عزيمت شك، يقين است.
شما تا باوري را موردتوجه قرار ندهيد هرگز نمیتوانید در ماهيت آن شك كنيد.
تأملات فلسفي عميق، خواستگاه باورهاي ما هستند. باورها رفتار منطقي ما را شكل میدهد. شك، منطقیترین رفتار در تعميق باورهاي ما است.
شكستن تابوها و زير سؤال بردن پیشفرضها، حداقل تلاش عقلاني است.
تابوها و پیشفرضها نيز مبنايي فلسفي دارند. ازاینرو با فلسفيدن میتوان احكام شك را در مورد آن صادر كرد.
به نظر میرسد، مبناي تأملات شك فلسفي، رويدادهاي سياسي نيست. اگر شما پیشفرض شك در گزارههای رفتار سياسي را بپذيريد، اين بدان معني است كه رفتار سياسي موجود بر روي باورهاي شما تأثیر عميق گذاشته است. ازاینجهت كه نقطه عزيمت شك، يقين است، رفتار سياسي، نمیتواند مبناي قابلاعتماد و عقلاني براي تبيين پیشفرض شك فلسفي باشد.
اگرچه فلسفه علوم سياسي به واكاوي در مؤلفههای مباني علم سياست میپردازد. بااینهمه، رفتار سياسي علم محسوب نمیشود.
انديشيدن، مبناي خردورزي است.
كودكان، انديشمندان نابالغي هستند كه بر مدار سياست انديشه نمیکنند.
و
خردمندان، انديشمندان بالغي هستند كه سياستمدارانه از سياست پرهيز میکنند.
جهان سياست، ناامن است...
(حمید ژیان پور)
موضوعات مرتبط: انجمن تاریخ
برچسبها: انجمن تاریخ