زندگینامه محمد زارعی
(محمد زارعی)
زندگینامه، محمد زارعی، اهل قشم مردی که در حال حاضر ثروتش بیش از 100 میلیارد تومان میباشد او در خاطراتش اینچنین میگوید: من در یک خانه ۷۵ متری در قشم زندگی میکردم و اغلب روزها تا ساعت ۲ میخوابیدم. شغلی نداشتم و اساساً کاری هم بلد نبودم. بعدازظهرها تا چند مغازه پیاده میرفتم چند نخ سیگار میکشیدم و از پشت ویترین مغازهها به کفش و لباسها نگاه میکردم ولی توان خریدش را نداشتم، دچار افسردگی شده بودم از بیپولی و بیکاری برای فرار از شرایط موجود قرص میخوردم تا اینکه یک روز در مغازه دوستم که همیشه از او نسیه خرید میکردم چشمم به جملهای افتاد که نوشته بود، تغییر از درون تو آغاز میگردد و آن بیرون منتظر معجزهای نباش آن معجزه خودت هستی. در من جرقهای به وجود آمد. درونم تکان خورد، گفتم دیگر بس است. چرا من ثروتمند نباشم باید کاری کرد. نباید نشست، خلاصه باید از جایی شروع میکردم؛ اما نه سرمایهای داشتم، نه پساندازی و نه حرفهای بلد بودم، برای همین رفتم خانه پدری و با پدر درد دل کردم.
او یک زمین ۲۰۰۰ متری که در جمیره امارات داشت را به نامم زد و من سریع به قیمت ۱۰۰ میلیارد تومان فروختم و الآن وضعم توپ است تا پندی دیگر بدرود.
نتیجه اخلاقی: تو این مملکت خرابشده یا باید بابات پولدار باشه یا پارتی کلفت داشته باشی. چیچی رو باید از درون تکان خورد دلتون خوشه.
میگویند از دیدگاهی دیگر هم میتوان به این نوشته نگاه کرد. دنیای مجازی و کتابفروشیها پرشده است از راههای موفقیت و آرامش. نکتهای که نباید از آن غفلت کرد، شرایط هر جامعه برای عملی شدن آرزوها و آرمانهاست. نمیدانم که اگر شادروان نلسون ماندلا مثلاً مدتی را در کهریزک به سر میبرد، بازهم میگفت: ببخشید، اما فراموش نکنید. به هر صورت نگاه همهجانبه ازجمله طنز و طعنه هم راهی است برای روشن شدن بیشتر مسیر. نوع نگریستن، جای نگریستن و داستان نگریستن هر یک از ما در نوع داوری ما تأثیر میگذارد.
شما از این دریچه به آن مطلب پرداختهاید که موجب گول زدن خواننده میگردد و آن چیزی را که مطالعه کننده به دنبال آن بوده است، حاصل نمیگردد. من از این زاویه به این موضوع نگاه میکنم که نویسنده با طعنه و طنز میخواهد رواج اینهمه مطالب روانشناسی و اجتماعی را به چالش بکشد. همانطور که پیشازاین بیان شد متنهای اجتماعی، فرهنگی و روانشناسی نمیتواند لزوماً در جوامع مختلف، نتایج یکسانی داشته باشد.
وقتی از جوانی میخواهیم تنها با سختکوشی و برنامهریزی به آرزوهای خودش برسد، معلوم است که حرکت این جوان در کشورهای مثلاً ایران، آمریکا و سودان نتایج متفاوتی را برجای خواهد گذاشت. دوست و همکاری به نام دکتر کیومرث قرقلو داشتم که هم در امتحان دوره ارشد و هم دکتری اول شده بود. چهار زبان را میدانست. با استعداد ذاتی در کنار سختکوشی مدارج ترقی را یکییکی طی میکرد تا اینکه مشمول پاکسازی حاجی وکیلی شد. او به آمریکا رفت و اکنون در دانشگاهی در نیویورک تدریس میکند.
خوب ببینید که نتیجه تلاش یک جوان در دو کشور چقدر متفاوت است؟ آن نوشته هم به طنز میخواست بگوید در شرایط واقعی هر کشور، یک انسان چگونه ثروتمند میگردد. ماشاالله در این کشور هم که همه میدانند شرایط طی کردن مدارج ترقی چیست. البته با طنز و کنایه نوشتن باید برای تغییر این شرایط باشد نه تن دادن به آن.
نقد و تحلیل
من موافقم که متن، بهیکباره زیر پای اعتماد خواننده را که در حال کنجکاوی برای رسیدن به نتیجه است، تهی کرده و به توجه و تأمل او در مورد محتوای متن، توهین آشکار میکند. بخش اول متن روایی دارد. روایی متن، یعنی محتوای متن نتیجه تقریباً یکسانی را در مخاطبان به وجود میآورد. به این معنی که نزد بسیاری از ما شرایطی که در متن توصیفشده تجربهای است که با آن مواجهه داشته و یا مشاهده کردهایم. این نوع روایی توجه دقیق و عمیق ما را نسبت به محتوای متن، بالا میبرد. توجه، تأمل ما را برای تعقل بیشتر در محتوای متن برمیانگیزد. تا به اینجا خواننده درگیر فضای تأمل ذهنی شده و باورهای عقلانی و نظام تعقلی خود را درگیر محتوا نموده است. درست در متن کنجکاوی توجه و تأمل به محتوا، بهیکباره زیر پای او خالی میشود و روایی متن فرومیریزد. خواننده درمییابد فریبخورده است. این فریب نوعی ناهمگونی میان دریافت روایی منطقی از متن و دریافت طنز از متن در خواننده به وجود میآورد. او را نابهنگام و سریع در فضای طنز قرار میدهد. طنزی که مقدمه آن به گونه طراحیشده است که موجب توجه تأملبرانگیز، منطقی و عقلانی خواننده نسبت به متن شود. او را در خود فرومیبرد؛ بنابراین خواننده فردی را میبیند که در بیرون ایستاده و دارد به او و باورهای عقلانیاش میخندد. او همچنین القاء میکند که به وضعیت اجتماعی جامعهای میخندد که تصور میکند خیل عظیمی از مردم آن جامعه هرگز خوشبخت و سعادتمند نخواهند شد. نمونههایی که او به آنها اشاره میکند معرف توجیه وضعیت نابسامان جامعه قلمداد میشوند و شرایط توصیف وضعیت اجتماعی را به سمت توصیف فردیت میبرد. این نگاه تکبعدی و نه همهجانبه نگرانه به ساختار عمیق جامعه متمدن ایرانی، نوعی توهین به فرهنگ و تمدن جامعه ایرانی محسوب میشود. این نگاه نویسنده به متن آنگونه که خود او ادعا میکند نگاه همهجانبه به طنز برای روشن شدن مسیر نیست؛ زیرا طنز ساختار توهینآمیز به باورهای عقلانی ندارد بلکه در نتیجهگیری، باورهای عقلانی فرد را تقویت و تهییج میکند. "دنیای مجازی و کتابفروشیها پرشده است از رازهای موفقیت و آرامش." و نکتهای را که نباید از آن غفلت کرد شرایط هر فرد برای انتخاب محتوای موردنظر و راه رسیدن منطقی و معقول به موفقیت است؛ بنابراین جامعه، شرایط را برای عملی شدن آرزوها و آرمانهای فرد تسهیل میکند نه مهیا. شرایط هر جامعه در متن عمیق چندین هزار سال دستاورد فرهنگی، جامعه است و آنچه وجود دارد عمیقتر از آن است که نتواند موجب اعتماد افراد جامعه به آن نشود. نویسنده حدیث نفس کرده است و به نظر میرسد به شکل توهینآمیزی دستاوردهای فرهنگی دو هزار و پانصدساله جامعه را قربانی ناکامیهای فردی میکند. از طرفی مدعی میشود که طنز را برای به چالش کشیدن مطالب روانشناسی اجتماعی استفاده کرده است. روانشناسی اجتماعی مبانی علمی غنی دارد و متکی بر تئوری، نظریه و یافتههای پژوهشی میدانی است و موضوع آن هرگز رواج مطالبی نیست که آنقدر حقیر، غیرعلمی و سخیف باشد که نویسندهای با روش طنز ازایندست، بتواند محتوای علم روانشناسی اجتماعی را به چالش بکشد. من با نویسنده موافقم که میتوان جور دیگر دید اما قبل از آن باید چشمها را شست. جور دیگر باید دید.
(حمید ژیان پور)
موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل داستان
برچسبها: نقد و تحلیل داستان
