متن و منتقد

نقد داستان،شعر،فیلم،متن،موضوعات اجتماعی سیاسی اقتصادی،کتاب و...

نامه

متن و منتقد نقد داستان،شعر،فیلم،متن،موضوعات اجتماعی سیاسی اقتصادی،کتاب و...

نامه

نامه

(محسن سرخوش)

سلام لیلی جانم. احتمالِ اینکه این کاغذ به تو برسد حتی از دیدار دوباره‌مان هم کمتر است؛ اما این تنها راهی است که می‌توانم در این دقایق خودم را کنار تو احساس کنم.

لیلی جانم، امروز عملیات لو رفت. الآن دوروبرم پُر است از خون، از نفرت، از خشم، از بدن‌های تکه‌تکه‌ی دوستانم که دیشب باهم می‌گفتیم و می‌خندیدیم. از خاطراتمان با خانواده‌مان می‌گفتیم. حالا آن خاطرات دارند بالای سر هر جنازه‌ای شیون می‌کنند؛ اما لیلی جان، بگذار راستش را بگویم، وسط این دشتِ وحشت‌زده، از فرشته‌ها خبری نیست. فرشته تو بودی. خدا در آغوش تو بود، نه در این سنگرها. توی این خاک‌ریز من دارم با پاهای متلاشی‌شده، دور از عشق می‌میرم، بدون امید. تمام امیدم همین تکه ورق‌پاره‌ای است که دارم به تو می‌نویسم. می‌نویسم و به دستِ باد می‌سپارم تا شاید بماند. آن را توی جیبم نمی‌گذارم، آخر شنیده‌ام این‌ها ما را مرده و نیمه‌جان در گودالی بزرگ دفن می‌کنند.

لیلی جان مرا ببخش. آمده بودم از شما دفاع کنم، اما در قلبم تو را با بهشت تاخت زدم و حالا می‌ترسم لیلی جان. می‌ترسم بهشت را در خانه جاگذاشته باشم...


نقد و تحلیل

در مورد اين متن نمی‌توان اظهارنظر تفسيري و تحليلي نكرد. به‌دقت چند با آن را مطالعه كردم. متن در ظاهر، منسجم و محكم پيچيده شده است؛ اما در باطن، منسجم نيست و در بطن هسته‌ای پيچيده شده است كه با بيرون كشيدن آن فرم و محتواي متن متأسفانه از هم می‌پاشد.

در هر متني هسته متن عنصر محركه متن است و مانند خون در پيكره متن بايد جاري باشد. در اين صورت هر بخش و پاراگراف از متن، معرف كليت واحد ماهيت هسته متن است و به‌تنهایی بايد بتواند از هويت فاخر هسته دفاع كند. بنابراين می‌توان گفت؛ ساختار منطقي محتواي متن وابسته به انسجام كليت آن نيست و هر پاراگراف بايد بتواند معرف ساختار منطقي ماهيت هسته متن باشد. به اين معني، هسته در بن‌مایه‌ی پيكره متن جاري و هر مفهوم و مضمون مستتر در متن، معرف كليت واحد هسته است. اگر هسته در متن جاري نباشد، انسجام فرم و محتوا وابسته و معلول هسته خواهد بود.

در اين صورت فرم و محتوا، پيرامون علت به وجود آورنده خود يعني هسته متن، می‌پیچد و آن را بزرگ و بزرگ‌تر می‌کند. در اين نوع متن، ما قادر نيستيم ماهيت هسته متن را در هر بخش يا پاراگراف به‌طور مجزا ببینيم. آنچه وجود دارد يك هسته منقبض است كه نتوانسته ماهيت خود را در اجزاي محتوا جاري كند. در اين صورت اگر هسته متراكم و منقبض را از متن بيرون بياوريم اصالت محتوا از هم می‌پاشد و محتوا فرومی‌ریزد.

در متن مورد تحليل هسته متراكم است و در محتوا جاري نيست. در متن موردنظر، هسته متن، محور تمركز نويسنده در بسط مفهومي است كه او آن را به‌عنوان نتيجه، انتخاب كرده است. نتيجه متراكم و منقبض است و از ابتدا تا انتها خودنمایی می‌کند.

جانبازي و جان‌فشانی براي معشوق، هسته محوري متن است. ليلي معشوقي است كه معشوق باقي نمی‌ماند (هسته‌ای كه در متن جاري نمی‌شود) به همان شكل منقبض به مرحله بعد می‌رود درحالی‌که روايتي از نگاه نويسنده به زمينه اطراف خود درزمینه­ی گرفتار جنگ براي معشوق دوم (بهشت) به دور هسته متراكم می‌پیچد.

به متن توجه كنيد.

"ليلي جان امروز عمليات لو رفت. الآن دوروبرم پر از خون، از نفرت، از خشم، از بدن‌های تکه‌تکه دوستانم كه..."

در مرحله بعد محتواي تهي از هسته (معشوق جاري) به شكل توده‌ای ناموزون، استحاله می‌یابد و دوباره به دامن ليلي می‌افتد. به متن توجه كنيد.

"راستش را بگويم وسط اين دشت وحشت‌زده (توده محتواي پيچيده دور هسته منقبض) از فرشته خبري نيست. فرشته تو بودي خدا در آغوش تو بودنه در اين سنگرها".

نويسنده، سنگر را تهي از عشق معشوق می‌بیند زيرا نتوانسته عشق را در پيكره زمينه محتوايي كه او آن را درك كرده مانند خون جاري كند.

در مرحله سوم کاغذ می‌شود همه اميد نويسنده براي ارائه محتوا، اما او اميدي را كه نتوانسته است در محتوا بدمد ناچار به دست باد می‌دهد و با خود زمزمه می‌کند که تو را (معشوق) با بهشت تاخت زدم. بنابراين او هسته عشق را نتوانسته است در محتوا جاري كند و آن را به تاراج باد در معاوضه با تصور بهشت می‌دهد.

در اين متن، معشوق (هسته متن) از ليلي به بهشت، از بهشت به كاغذ و از كاغذ به ليلي بازمی‌گردد. اين نشان می‌دهد هسته متراكم و منقبض است و نتوانسته است خود را در محتوا جاري و حل كند. در اين صورت اگر جان‌مایه و هسته متن (ليلي) را از متن بيرون بكشيم محتوا تهي خواهد شد و فرومی‌ریزد.

ليلي (هسته متن) توسط نويسنده با بهشت تاخت زده‌شده است بنابراين آن‌قدر اصالت نداشته تا در محتوا جاري شود. ازاین‌جهت ليلي متراكم و منقبض از ابتدا تا انتهاي متن خودنمایی می‌کند و نويسنده را از حضورش می‌ترساند.

"حالا می‌ترسم ليلي جان. می‌ترسم بهشت را در خانه جاگذاشته باشم"

به‌درستی نويسنده هسته را در متن جاري نكرده، آن را در محتوا جاگذاشته است و محتوا را در آن پيچيده است.

اگر بپذیریم که در متن دوگانگی و تناقض و انتقال آن به خواننده او را در مسیر شوک برای انتخاب اصیل و ریشه‌دار که از خودشناسی برمی‌خیزد قرار می‌دهد، در این صورت باید شواهد تناقض در متن را در فرم بتوانیم تشخیص بدهیم. به عقیده نگارنده و با توجه به شواهد موجود در متن (که می‌توان دقیق‌تر بررسی و نشان داد) تناقض و دوگانگی از نوع انشقاق در هسته متن (معشوق) اتفاق افتاده است و اساسی‌ترین محور محرک متن (هسته) از وحدت و انسجام ماهیت می‌افتد و قادر نیست تا ماهیت خود را در عین انسجام و قوت، در محتوا جاری کند. عشق به لیلی اگر مصداق خود واقعی باشد در این صورت باید از وحدت در ماهیت برخوردار بوده و تشخص خود را با جابجایی نقش از دست ندهد. لیلی (معشوق) آن‌قدر نادیده گرفته می‌شود که نویسنده اعتراف می‌کند او را با بهشت تاخت زده است. نویسنده قادر نبوده است تا فرم و زمینه را از محتوا جدا و اصالت هسته را در متن حفظ کند. اگرچه متن زیبا، روان و تأثیرگذار نوشته‌شده است بااین‌همه به نظر می‌رسد تحلیل فرم، محتوا و هسته متن، ضعف نویسنده را در نوشتن متنی با ساختار منطقی منسجم، آشکار می‌کند. به نظر نگارنده در متن موردبررسی، فرم و محتوا، از جان‌مایه هسته‌ای وحدت یافته و منسجم تهی است و با بیرون آوردن هسته، محتوا از هم می‌پاشد. در فیلم یک‌دقیقه‌ای "MAYBE ANOTHER TIME" در 60 ثانیه به زیبایی مخاطب را در شوک انتخاب ناشی از دوگانگی تناقض قرار می‌دهد درحالی‌که هسته اصلی محتوای فیلم (عشق به معشوق) از انسجام و وحدت در ماهیت برخوردار است و مخاطب باوجود تناقض و دوگانگی در فرم (رفتار) نمی‌تواند محور و هسته اصلی محتوا یعنی عشق انسانی را که در فرم دچار تناقض شده است نادیده بگیرد. آری از هر راه که برویم راه رسیدن به کعبه در حفظ اصالت ماهیت عشق است.

(حمید ژیان پور) 


موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل داستان
برچسب‌ها: نقد و تحلیل داستان

تاريخ : یکشنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۷ | 11:5 | نويسنده : |
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد