روانشناسی رفتارگرایی
(رضا صمدی)

او فردی بود که در سن 25 سالگی مدرک دکتری خود را از دانشگاه شیکاگو دریافت کرد، نظریات ابر روانشناسانی چون یونگ و فروید برایش جالب نبود، وی نقش محیط را در تربیت و شکوفایی فرد مهم میدانست و روانشناسی را در تغییر در رفتار فرد میدانست، تمام دغدغههای او پیشبینی و کنترل رفتارهای قابلمشاهده در فرد بود. او کسی نبود جز جان. بی. واتسون، پدر روانشناسی رفتارگرایی.
نقد و تحلیل
در واژه رفتارگرايي، مفهومي ذهني و شناختي در معناي پسوند كلمه "گرايش" به رفتار، (رفتارگرايي) وجود دارد كه معرف كنكاش هوشمندانه ذهن بر روي رفتار (قابلمشاهده و اندازهگیری) است. اگر آنگونه كه اسكينر بيان میکند، تفكر بهوسیله نوعي رفتار دروني و غیرقابل مشاهده قابل تبيين است، در اين صورت تبيين او از رفتار نهان (تفكر) كه غیرقابل مشاهده است را میتوان در اندازه، قالب و فرمت يك رفتار تلقي كرد.
به نظر میرسد در اين صورت، تلقي تفكر به رفتار نهان، به معناي تحديد (محدود کردن) دامنه يك عمل است كه نتايج آن براي مشاهدهکننده قابل پیشبینی است. درحالیکه دامنه تفكر، غیرقابلپیشبینی، بسط يابنده و رو به تزايد دروني است كه ممكن است به رفتار منتهي نشود (مانند تبيين نظريه).
از طرفي ديگر، اگر تفكر را نوعي رفتار بدانيم، تفكر اسكينر در موضوع تئوري رفتار نيز مشمول همين حكم خواهد بود. درحالیکه تعيين و اندازهگیری رفتار به معناي نوعي هوشمندي است كه خاستگاه آن قائمبهذات است و نمیتواند برخاسته از نتيجه عمل باشد. اين بدان معنا است كه مفهوم تفكر، فراتر از عمل هوشمندانه است و بهوسیله رفتار قابل تبيين نيست.
به نظر میآید؛ رفتارگرايان بهویژه رادیکالها، براي تعميق و تبيین دقیقتر تئوري خود ناگزير هستند از مرز نتايج قابل پیشبینی هوشمندانه رفتار نهان، عبور كنند و دغدغههای خود را در تغيير و كنترل رفتار، به سمت رويكرد معرفتشناختی تبيین چگونگي تغيير و كنترل رفتار سوق دهند.
در فهم نظریه رفتارگرایان، دو رویکرد فلسفی هستیشناسی (Antology) و معرفتشناسی (Epistemology) قابل تبیین است. در دیدگاه رفتارگرایان، رفتار و عملکرد قابلمشاهده، محصول تعامل فرد با محیط است.
در این رویکرد، آنچه رفتار را توسعه و تعمیق میبخشد اثر باواسطه محیط بر عملکرد توأم با پاداش و تنبیه است که در آن زنجیرهای از رفتار پنهان و غیرقابل مشاهده (تفکر) آنگونه که رفتارگرایان بر کنترل و تغییر آن تأکید میکنند، وجود دارد. این تبیین نشان میدهد که در فرد، رفتار، وجود و هستی دارد و از طرفی برخاسته از هستی محیط است. هستی فرد (انگیزهها و نیازها) و هستی محیط (پاداش و تنبیه) در تعامل هستی شناسانه است و بهجای فرایند بر برآیند (نتیجه) تأکید میکند.
در این میان، "نتیجه" یا "محصول" معرف هستی است و فراتر از آن نمیتواند بر چگونگی فرایند یک عمل به کنکاش معرفتشناسانه بپردازد.
ازاینرو به نظر میرسد، رفتارگرایان در هستیشناسی متوقف میشوند و به استقراء جزءبهجزء زنجیره هستی یک رفتار میپردازند. رفتار پیش از آنکه در نتایج قابلمشاهده و یا غیرقابل مشاهده (رفتار نهان) هستیشناسی، قابل تبیین باشد در فرایند معرفتشناختی و تحلیل نوعی گفتمان درونی خودانگیخته (و نه محیط انگیخته) به تعمیق و بسط معنایی برای توسعه و گسترش نتایج هوشمندانه بهنوعی شناخت دامنهدار دست مییازد. در رویکرد معرفتشناسی، رفتار در نتایج هوشمندانه نهان (یا همان رفتار غیرقابل مشاهده از دیدگاه رفتارگرایان که زنجیرهای از آن در ذهن فرد، شکل میگیرد) خلاصه نمیشود و بهجای نتایج رفتار، فرآیند معرفت موردبررسی قرار میگیرد.
بنابراين تغییر و کنترل رفتار نیازمند فهم چگونگی فرایند تغییر معرفتشناسانه است که در آن کنترل و تغییر در زنجیره قابل پیشبینی رادیکال قرار نمیگیرند و معرفت آغاز شناسایی نوعی شناخت پیچیده محیط است. رویکرد معرف شناسی در رفتارگرایی به معنای عبور از مبانی تئوری رابطه (که در آنیک متغیر برخاسته از متغیر دیگری است که منجر به پیشبینی برای کنترل و تغییر رفتار میشود) است.
(حمید ژیان پور)
موضوعات مرتبط: انجمن مشاوره وروان شناسی
برچسبها: انجمن مشاوره وروان شناسی
