متن و منتقد

نقد داستان،شعر،فیلم،متن،موضوعات اجتماعی سیاسی اقتصادی،کتاب و...

متهم ردیف اول

متن و منتقد نقد داستان،شعر،فیلم،متن،موضوعات اجتماعی سیاسی اقتصادی،کتاب و...

متهم ردیف اول

داستان صوتی

متهم ردیف اول

(محمد صالح هاشمیان دلویی) 

 

 


نقد و تحلیل

تنانگی و تولد

منتقد در مواجهه با متن، بن‌مایه‌های تفكر خويش را نقد می‌کند، در اين ميان نقد خلق می‌شود. او خود نخستين منتقد تفكر خويش است.

فايل صوتي متن را گوش كردم.

متن واجد روايي صوري است و در استفاده از صورت صحيح واژگان آن‌گونه كه موجب انسجام ظاهري متن بشود روا و مناسب است.

متن اما روايي محتوايي ندارد و در انسجام بافت دروني معاني واژگان (مانند؛ بكارت، دل زن، قوانين، هرزگي) به ارتباط مفهومي ميان واژگان آن‌گونه كه منجر به اقناع فهم منطقي مخاطب از موضوع متن (تنانگي متهم رديف اول بشود) نيست و نشان می‌دهد كه نويسنده تفكر ماهوي و يا چيستي را براي بيان موضوع موردنظر خود، انتخاب نكرده است. به‌جای آن‌که واژگان را بر شانه‌های تفكر خويش بنشاند و باقدرت تأمل خود آن را به عمق كنكاش ماهوي مفاهيمي مانند زن و بكارت ببرد، بر شانه‌های واژگان سوار شده است و اسب راهوار قلم خويش را در جاده زيبايي صوري واژگان، به‌پیش می‌برد.

"بكارت زن"، مفهومي ماهوي است كه از بطن فهم محتواي آن، فرديت رشد يابنده زن شكل می‌یابد، در فرهنگ‌های مختلف تقابل ميان "من" اجتماعي زن با "خود رشد يابنده" چالشي درون فردي است كه منجر به باز شناسايي هويت زن در جامعه می‌شود. در اين صورت به نظر می‌رسد مواجهه دروني زن با خود دروني و الزامات متن زندگي اجتماعي مبين چيستي و ماهيت رو به رشد زن است كه در تعامل و تقابلي پويا است.

كنكاش در چگونگي فهم فلسفي تقابل دروني زن، نيازمند واكاوي در اصالت بن‌مایه مفاهيمي چون بكارت زن دارد.

نويسنده تعلق‌خاطر خود را بر كنكاش ماهوي شکل‌گیری هسته هويت زن در از دست دادن بكارت خويش، قرار نداده و در تقرير موضوع مهم تبيین بكارت و چيستي تنانگي زن، مغفول مانده است.

"همه‌اش را باد برد...

اصلاً متولد شده بود تا باكره نماند، كبود شود و در زير قانون كبودتر. حالا هرروز يك سال به عمرش اضافه می‌شد"...

باكرگي، نماد تولد و زايش است و زايش، نماد بازيابي چيستي هويت زن است، آن‌گونه كه تماميت و يكپارچگي زنانگي خود را در نو به نو كردن جهان پيرامون بيازمايد و با زايش و تولد بر روشنايي فهم جهان مردانه تأکید كند. براي مرد، قانون، ابزار روشنايي فهم جهان تنانگي زن است كه زن آن را براي حفظ صيانت خود، توسعه داده است و بر عمق الزامات آن افزوده است.

بنابراين چگونه است كه زن قادر نيست تا بر تازگي و طراوت قانون از طريق فهم دروني مفهوم باكرگي، تنانگي و تولد و زايش، برنیفزاید و بر آن غالب نيايد، درحالی‌که باكرگي نماد تولد، زايش و طراوت است.

به نظر می‌رسد نويسنده براي بيان مفاهيمي كه او آن را انتخاب كرده است غور فلسفي ننموده و معنا را قرباني مصاديق نموده است. در اين ميان به نظر می‌رسد با استفاده از صورت، قالب و ظاهر مفاهيم تنانگي و باكرگي زن، به لفظ پرداخته و محتوا را در روايي صوري و ظاهري تزيين كرده است.

ازاین‌رو است كه مخاطب سوءگيري متن را به سمت مصاديق و شواهد بغرنج اجتماعي سوق می‌دهد و در نخستين مرحله تحت تأثیر بيان جهت‌دار متن قرار می‌گیرد. درحالی‌که نويسنده، مانند همان قاضي لبخند سردي بر لب دارد و در تأیید حكم خويش، ادله منطقي در اثبات مدعاي خود را، ناديده می‌گیرد و چيستي رو به تزايد هويت زن را در زير فشار مصاديق كبود می‌کند.

آنچه در متن مشاهده می‌شود كبودي تنانگي زن است كه در تقابل ميان غلبه بر تیرگی‌های تجافي دنياي پيرامون، ناتوان، منفعل و مفعول باقي مانده و "انگار متولد شده است تا زايش و تولد نداشته باشد و در هياهوي چیرگی‌ها، چهره‌ای كبود بنمايد."

مفهوم "هرزگي" نمادي از حضور تیرگی‌های مرد درون زن (آنيموس) است كه همه هويت زن را به سخره گرفته است و با تلقين واژگان بيگانه عربي بر ناكامي زن تأکید می‌کند و او را سركوب سرخوردگی‌های اجتماعي می‌نماید. در اين صورت ميان هويت زنانگي و مردانگي، تفاوت نه در جنسيت كه در تجافي است و قاضي نماد دروني اين تجافي و زبان بيگانه عربي نماد بيروني آن است.

پيوند نماد دروني (قاضي) با عنصر بيگانه بيروني، همه چيستي رو به رشد زن، حتي رؤياهايش را ناديده می‌گیرد.

"آخرين لباسش باز بوي همان واژگان عربي می‌دهد" در انتها چيزي از تنانگي باقي نمی‌ماند، زايش تولد، در زير تحكم صورت زيباي واژگان، عقيم می‌ماند.

درحالی‌که جهان، رو به زايش و تولد است و زن، نماد تنانگي و تولد است.

(حمید ژیان پور)


موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل داستان
برچسب‌ها: نقد و تحلیل داستان

تاريخ : جمعه شانزدهم آذر ۱۳۹۷ | 11:58 | نويسنده : |
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد