من به رئیسجمهور چه گفتم
(محمد فاضلی)
✅ رئیسجمهور روز سهشنبه میزبان نزدیک به سی نفر از اصحاب علوم اجتماعی ایران بود. جلسه حدود سه ساعت طول کشید و قریب به دو تا سه دقیقه زمان من برای گفتن حرفهایم بود. حرفم را در چند گزاره مشخص و در پاسخ به سؤال ایشان که پرسیدند تبیین شما از وضع موجود و بانشاط نبودن جامعه ایران چیست ارائه کردم.
✅ اول، ایران کشوری متوسط در بین کشورهای جهان است، با دستاوردها و کاستیهایش که نه سوئیس است و نه سومالی. اگر وقت کافی داشتم ادامه میدادم که هیچ سیاستمدار و اندیشمندی هم نباید تلاش کند کشور را به یکی از این دو قطب بچسباند و دستاوردها و کاستیها را بیشتر و بزرگتر از واقعیت تصویر کند.
✅ دوم، ما ایرانیان از زمان انقلاب مشروطه تاکنون به دنبال ساختن دولت مدرن بودهایم. دولت مدرن حداقل دو پایه دارد. پایه اول، کارآمدی در حکمرانی نظیر اثربخش بودن در بهبود کیفیت زندگی مردم و حل مسائلشان و مبارزه با فساد. پایه دوم دولت مدرن، به رسمیت شناختن گروههای اجتماعی است. گروههای اجتماعی در دولت مدرن دیده میشوند، صدا دارند و نادیده گرفته نمیشوند. دولت مدرن شمولیت دارد. حکومت در ایران هر بار گروههایی را نادیده میگیرد، میراند و صدایشان را نمیشنود.
✅ سوم، اقدامات دولت و حکومت دائم گروههای نادیده و ناشنیده ایجاد میکند. زنان، جوانان، سلبریتیها، فقرای شهری، گروههای شغلی مختلف و همینطور الیآخر، بر شمار نادیدهگرفتهشدگان افزوده میشود. سیاستها، برنامهها و پروژههای دولتها هم همین نقش را ایفا میکنند.
✅ چهارم، سیاستها، برنامهها و اقدامات دولتها بدون ارزیابی تأثیرات اجتماعی آنها انجام میشود، فرقی هم نمیکند ساختن سد باشد یا اجرای هدفمندی یارانهها یا اجرای طرح کارت یا کوپن سوخت؛ بنابراین به دولت دستور دهید که پیامدهای اجتماعی اقدامات خود را ارزیابی کنند و اصحاب علوم اجتماعی متخصصان این کار هستند.
✅ پنجم، ما دو مسیر پیش رو داریم. مسیر اول آنکه «آینده به مردم بفروشیم» و مسیر دوم اینکه «آیندهی مردم را بفروشیم.» نظام سیاسی و با ایفای نقش مهم دولت است که تعیین میکند آنچه انجام میشود «آینده فروختن به مردم» است یا «آیندهی مردم را فروختن». اعتماد وقتی خلق میشود که مردم احساس کنند نظام سیاسی آیندهای تضمینشده را به ایشان میفروشد.
نقبي بر نقد
نويسنده در پاسخ به پرسش؛ "تبيین شما از وضع موجود و بانشاط نبودن جامعه ايران چيست؟"
در سه دقيقه پاسخ خود را در پنج اپيزود مختصراً ارائه كرده است.
در اپیزود اول، نمايي از وضعيت كنوني ايران را به دست داده و اعتقاد خود را قویاً در مورد اینکه ايران كشوري است كه (البته مشخص نيست بالقوه و يا بالفعل) ميان دو كشور سوئيس و سومالي قرار دارد. تصوير مبهمي از تبيین جايگاه اجتماعي و اقتصادي ايران در برزخ بودو نبود هويت شكل يافته و شفاف اجتماعي و اقتصادي به دست میدهد كه در كليت خود براي سازوكار تحليل دستاوردها و کاستیها بهطور طبيعي داراي ابهام است. در اين صورت محتواي سخن در غبار تاريك ابهام درمیافتد و دورنمايي مبهم و نامأنوس از تبيین گزارهای علمي در توصيف وضعيت جغرافياي سياسي و اقتصادي و اجتماعي ايران به دست میدهد.
در اپيزود دوم؛ آرمانشهر ايرانيان را از دل كليت بيان مبهم خويش در توصيف جغرافیای سياسي ايران ارائه میکند و ساختن دولت مدرن را كه در آن حاكمان انتلکتوئل مدرن هستند و آگاهانه پايه حكمراني خود را بر کارآمدی درحكمراني (تعريفي مبهم)، اثربخشي كيفيت زندگي مردم و به رسميت شناختن گروههای اجتماعي، قرار دادهاند، میداند. از اين منظر و از نگاه نويسنده به نظر میرسد حاكمان، برگزيدگان و حكيماني هستند كه گوهر وجود آنان از طلا است و حق حاكميت بهواسطه قابليت ذاتیشان، آنان را بر صدر نشانده است. درحالیکه اهتمام به بهبود كيفيت زندگي مردم و شناختن گروههای اجتماعی در ذات وظيفه الوهيت آنان نهفته است و عمل به آن آرمانشهر ايرانيان را كه به دنبال ساختن آن هستيم، آبادان خواهد كرد. در اين صورت به نظر میرسد قوه محركه مدرنيته و آرمان توسعه دمكراسي از بالا به سمت پايين است و مردم، مقهور توان ذاتي حاكمان مدرن هستند. ازاینرو است كه نويسنده معتقد است "دولت مدرن شموليت دارد"(برگرفته از متن).
اگر "حكومت در ايران هر بار گروههایی را ناديده میگیرد و صدایشان را نمیشنود" در این صورت به آنچه خود (دولت مدرن) آن را ساخته و مانند پدر بر او ولايت دارد، بیاعتنائی نموده و نويسنده آن را در شأن دولت مدرن نمیداند.
نگرش نويسنده نشان میدهد كه گروههای شناختهشده اجتماعي درارتباط طولي با دولت مدرن هستند و جنبشهای آگاهانه، آنتیتزی براي تكميل شموليت دولت مدرن است. به نظر میرسد در اين ديدگاه، مردم فعالان سياسي اجتماعي دولت مدرن هستند و اگر "اقدامات دولت و حكومت آنان را ناديده و ناسنجيده بگيرد بر شمار آنان افزوده خواهد شد."
در اپيزود سوم؛ ناديده گرفته شدگان، ناديده باقي میمانند زيرا برشمار آنان افزوده میشود درحالیکه به نظر میرسد نويسنده تلویحاً بيان میکند كه نارضایتیها در اقدامات سنجيده دولت براي مهار بحران افزايش نارضايتي، راهحل مناسبي است، زيرا مردم در عرض يكديگر و با دولت رابطه طولي دارند. اين نشان میدهد شكاف ميان فاصله تحرك سياسي، اجتماعي مردم با دولت مدرن زياد است و مردم نه در عرض دولت مدرن، بلكه دولت مدرن رابطه طولي با مردم دارد. در اين صورت "سیاستها، برنامهها و اقدامات دولت بايد متوجه ارزيابي تأثیرات اجتماعي و پيامدهاي (بهبود كيفيت زندگي) مردمي باشد كه به نظر میرسد از سطح بهبود كيفيت فراتر نخواهند رفت.
در اپيزود چهارم؛ اصحاب علوم اجتماعي متخصصيني هستند كه فرزند نو خواسته ناشي از بحران حاكميت را از بطن آن سزارين میکنند و درد او را تشفي میدهند.
نويسنده تلویحاً بيان میکند اين كار، سخت است اما متخصصين علوم اجتماعي واسطه ميان مردم و حاكمان دولت مدرن هستند. مطابق با ديدگاه نويسنده، اگر اینگونه است كه اكثريت مردم ناراضي، بر اثر بحران حاكميت رو به فزوني گذاشتهاند، براي حل بحران حاكميت، حركت رشد يابنده دروني از ميان مردم صورت نخواهد گرفت و ممكن است مردم قادر نباشند تا ایدههای مترقي خواهانه دمكراسي را عينيت منطقي ببخشند. ازاینرو "ما دو مسير پيش رو خواهيم داشت.
آينده به مردم بفروشيم
آيندهی مردم را بفروشيم."
در اپيزود پنجم؛ نويسنده به اعتقاد خود در اپيزود اول بازگشت میکند و بيان میکند ما دو مسير پيش رو داريم... . اين شبيه اين سخن است كه "ما كشوري هستيم كه ميان سوئيس و سومالي قرار داريم"
بنابراين وضعيت ما در ابهام عمل مقتدرانه دولت مدرن است كه شموليت دارد و اقدامات و برنامههای او بايد به دست متخصصان ارزيابي شود و در تضمين نظام سياسي دولت مقتدر، مردم را در وضعيت بهبود كيفيت زندگي و حل مسائلشان به سمت رسميت بخشيدن به گروههای اجتماعي همعرض در دولت مدرن پيش ببرد.
در ديدگاه نويسنده، در اين صورت "نظام سياسي (دولت مدرن و حاكمان آن) آیندهای تضمینشده را به مردم (مردم همعرض) میفروشد".
(حمید ژیان پور)
موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل موضوعات اجتماعی-سیاسی-اقتصادی
برچسبها: موضوعات اجتماعی اقتصادی سیاسی
