بوسیدن و بوییدن
دنیای ناشناخته به ما نزدیکتر از دنیای شناخت و معلومات است. گاهی لازم است در سایه سکوت، چشمانمان را بر روی دیدنی های فاخر ببندیم و به تأمل در نادیده ها و درک ابهام آن بپردازیم. نادیدهها معدنی است که در بطن ابهام خود دُر و گوهر دارد. نادیدههای مبهم رازآلود از سایه درون ما به بیرون سرک میکشد و بر اصالت بلاواسطه خود تأکید میکند.
من راز رسیدن به درون را در بوسیدن و بوییدن میدانم.
ما انسانها به بوي هم زندهایم. ازاینرو انسان موجودي اجتماعي است و هستي خود را در هستي هم نوع خود مییابد.
گوهر هستي انسان، انديشه او است كه چون ميراث گرانبها پس از عبور از قرنها تجربه زيستي از مسير تاريخ عبور كرده و در متعالي كردن نيازهاي او همافزایی داشته است.
تاريخ مجاهدتها و از جان گذشتنها نشان میدهد كه ما داوطلب قرباني خويشتن خويش براي درك و تعميق بيشتر گوهر هستي انساني هستيم.
انسانها ازاینجهت يكديگر را میبویند تا بيابند و در آغوش میکشند تا به درك عمیقتری از بوييدن برسند.
بوسيدن متعالیترین شكل نمادين ارتباط عميق انديشه بر خواسته از کهنالگوی انسان است كه او را به خويشتن خويش نزديك میکند.
در بوسيدن ما در پي درك وجوه مشترك کهنالگوی اجدادمان هستيم كه در وجودمان منشأ رشد و حركت ما بهسوی غناي انساني بيشتر است.
بنابراين آنگونه كه حسين منزوي (شاعر) بيان میکند:
"مجال بوسه به لبهای خويشتن بدهيد
كه اين بلیغترین مبحث شناسايي است"
(حمید ژیان پور)
موضوعات مرتبط: تلنگرهای ذهنی
برچسبها: تلنگرهای ذهنی
