کارل ریموند پوپر
(کارل ریموند پوپر)
من در کتاب جامعه باز و دشمنان آن نوشتهام که بدون آزادی، نه عدالت میتواند وجود داشته باشد و نه امنیت، البته بدیهی است که امنیت کامل وجود ندارد و به همین دلیل امنیت در مقابل جنایتکاران بزرگ هم وجود نخواهد داشت. امنیت تقریبی در این زمینه تنها بهوسیله نظارت عمومی امکانپذیر است، هرکجا نظارت عمومی از میان برداشته شود. جنایتکارانی بسیار بزرگ ظهور میکنند و اغلب نیز این احساس را دارند که بشریت را بهسوی سعادت رهبری میکنند و روشن است که خود را منجی بشریت معرفی میکنند...
ولی پیام اصلی من این است: اگر ما انسانها را ناامید و مأیوس و دلسرد کنیم، بهخصوص اگر کودکان و جوانان را مضطرب و نگران کنیم و در سنینی که تازه جهان پیرامون خود را به تماشا و تأمل نشستهاند، این تصور و احساس را به آنان تحمیل کنیم که ما در جهانی پر از تبهکاری و جنایت بسر میبریم، میتواند پیامدهایی ناگوار داشته باشد. بهعبارتیدیگر: من مدعیام که عین بیمسئولیتی است که تصویری تحریفشده از جهان به دست دهیم؛ آنچه امروزه بهکرات صورت میگیرد...
(نوید موسوی)
متن پوپر بههیچوجه متناسب با جامعه کنونی ما نوشته نشده است. او یک متفکر راست و لیبرال است اما نه راست و بنیادگرای دینی.
پوپر خود از کسانی است که برخلاف فلسفه قارهای، پیچیده سخن گفتن را نمیپسندد. شاید بهتر باشد برای درک اندیشههایش کمی سادهتر و روانتر بنویسیم.
روش پوپر متعلق به خودش بود، انکارگرایی در برابر اثباتگرایی. این چیزی نبود که پوپر آن را بسط دهد، خودش آن را ایجاد کرد.
پوپر بیشک لیبرال و راست است، مهندسی اجتماعی، محافظهکار، انکارگرایی برخاسته از اثباتگرایی. همه و همه تعلق به سنت راست و تفکر لیبرال را نشان میدهد.
نقد و تحلیل
کتابهای جامعهشناسی و روانشناسی حاوي پند و اندرز نيست. جامعه شناسان و روان شناسان، مردم را اندرز ندادهاند. آنان باورهاي ايدهآليستي را بر شانههای احساسات مردم سوار نکردهاند و مردم را براي ساختن بهشت خوشبختي در سرزمینهای دور، به بيگاري نبردهاند.
متفكران از مرز باورهاي مردم در جامعه عبور میکنند و بهجای توجيه زمينه جامعهای كه خود در آن زندگي میکنند، به تبيین و تفسير آن میپردازند. تبیين و تفسير متفكران جامعهشناسی از زمينه جامعهای كه در آن زيست میکنند، تعلقخاطر آنان را به باورهاي غالب در جامعه را نشان نمیدهد بلكه تبيین علمي از انگیزههای باورمند مردم در تعلق مردم به زمینههای رفتار جمعي آنان را تبيین میکند.
بهعنوانمثال تعلقخاطر پوپر به تفكر راست و ليبرال، تبیين او را از زمينه جامعهای كه غالب تفكر مردم بر محور ليبراليسم است را نشان میدهد و نمیتواند نشاندهنده وابستگي و تعلقخاطر باورمند و متفكرانه او به ليبراليسم در نحوه انديشيدن و تبیين، باشد.
به خاطر داشته باشيد که كلمات را بايد از معني دقيق خود استنباط كنيم. وقتي گفته میشود "نمیتواند نشاندهنده تعلقخاطر متفكران... باشد"، كلمه تعلقخاطر، درست در معني تعلقخاطر و وابستگي در بسط انديشه يك تفكر كاربرد دارد نه در روششناسی. زيرا متفكران در انبساط تفكر خود بینیاز از متدولوژی نيستند و انديشه خود را در چهارچوب روششناسی موردنظر خود، بسط میدهند. صحبت از تعلقخاطر و وابستگي به اندیشهای بود كه شما پوپر را معرف آن يعني ليبرال، دانستيد. اين تعلقخاطر در روششناسی است و وسیلهای است براي بسط انديشه يك تفكر در نزد متفكري چون پوپر و به نظر میرسد نمیتواند تعلقخاطر او را به ليبرال راست، نشان بدهد.
انکارگرايي در برابر اثباتگرایی حاصل تفكر او بود و پوپر نمیتوانست در بسط انديشه انکارگرايي، تعلقخاطر متعصبانه و وابستگي به ليبرال داشته باشد بهجز در روششناسی.
در پاسخ پرسش اینکه، ما هر متفکری را با اندیشههایش میشناسیم. آیا این تعلقخاطر که از آن صحبت میکنید جدا از روششناسی و اندیشههای پوپر است یا نه؟ باید گفت که بله، جدا از روششناسی فرض میشود و خود انگارهای است كه از زمينه روششناسی زاده میشود اما به آن وابستگي تام و تمام (علت و معلولي) ندارد. به نظر میرسد، اين نکتهای مهم در تحليل گزارههای جامعهشناسی است.
(حمید ژیان پور)
موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل موضوعات اجتماعی-سیاسی-اقتصادی
برچسبها: موضوعات اجتماعی اقتصادی سیاسی
