من به تکرار باختم
(سعید اکبرنیا)
من به تکرار باختم
همچون فاحشهای که باید سوار اتومبیلی شود
و از زندگی عبور کند
در خیابانهای قطور
در میدانهای گشاد
و چهارراههایی که هیچ راهی به روشنایی نداشت
هزار بار باختیم
دنیا مرا لمس میکرد
بدون آنکه مرا ببوسد
و هرروز تکهای از من را
بر سر چهارراهی جا میگذاشت
گاهی فکر میکنم که یک شوخی مضحکم
گذشتهها معمولاً مرا نمیکشد
منتظر انقلاب درونی هستم
سربههوا بودم که زمین خوردم
همهی زمینخواران سربههوا هستند
و حالا مثل هرروز سوار اتومبیلی میشوم
و از زندگی عبور میکنم
در خیابانهای قطور
در میدانهای گشاد
و چهارراههایی که هیچ راهی به روشنایی ندارد
نقد و تحلیل
شعر حباب؛
بوسیدن یعنی بوییدن و بوییدن یعنی روییدن... وقتی کسی آنگونه در خیایان، پهن میشود که هر تکهاش جایی در خیابانهای قطور و چهارراه سوتوکور پیدا میشود چگونه میتواند بوییده شود، چگونه میتواند بوسیده شود...
بوسیدن نقطه نضج دارد. بوسیدن نقطه رشد دارد. بوسیدن تمرکز است نه سوارشدن و پهن شدن... بوسیدن هوای شعر است که تکرار نمیشود و آنکه "به تکرار میبازد"، در هوای فعل است نه در هوای شعر... آنکه به تکرار میبازد در هوای رباب است نه در هوای سراب.
شعر، سراب اندیشه را انگیزه میبخشد و ما را آنگونه آهسته و تدریجی برمیآشوبد که پیاده از خیابانهای نازک خیال و میدانهای تنگ ریا، بیمقصد عبور میدهد و به حال نیاز، غرور میدهد...
آری هوای فعل، هوای شعر نیست، توده حباب است...
و شعر حباب، شعر رباب است که در آن منطق درونی، عینیت انتزاعی نیافته است و آنقدر سبک و متورم است که بر زمینه انتزاع و زمین ابتلا باقی نمیماند...
(حمید ژیان پور)
موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل شعر
برچسبها: نقد و تحلیل شعر
