گفتگو
چرا عقبماندهایم
ناصر کشمیری
هیچگاه عاقبت اقداماتمان را و اینکه چطور خواهد شد در نظر نمیآوریم. بدون فکر و منطق و استدلال، فقط کورکورانه دنبالهرو احساسات هستیم و هر چه دلمان خواست و هر چه دلمان را خنک کند انجام میدهیم و وقتی با نتیجه قهری اعمالمان یعنی شکست روبرو شدیم، ابتدا با توسل بهزور و قلدری و خشونت و فحاشی، و اگر نشد دروغ و تقلب و تشبث و گریه و التماس، و اگر نشد با نذرونیاز به درگاه خدا و پیغمبر و امام و امامزاده و حضرت عباس و یا هر وسیله مشروع و نامشروع دیگری که پیدا کنیم متوسل میشویم تا خود را از مخمصه برهانیم. این بینظمی و بیبرنامگی و بیتوجهی نهتنها در کار یک فرد و یا یک خانواده و یا یک شهر بلکه در تمام مملکت و همهجا پیداست. (علی محمد ایزدی)
حمید ژیان پور
در یک تحلیل اولیه و در اولین سطح به نظر میرسد میتوان دریافت که این سخنان "بدون فکر و منطق و استدلال، فقط کورکورانه دنبالهرو احساساتی" که نویسنده احساس کرده و خواسته تا دل را از آتش قهری غلبه احساس، خنک کند و نتیجه را به یک "فرد، خانواده و جامعه و در تمام مملکت" نسبت بدهد، بیانشده است. چگونه است که یک نویسنده و تحصیلکرده از دامن همین جامعهای که او فرد فرد آن و خانواده درون آن و تمام مملکت را بیمنطق و احساسی فرض میکند اینگونه رشد میکند و متخصص میشود. من سخت متعجبم که این تحصیلکردگان روشنفکر در دامن همین مملکتی که فرد فرد آن را خرافی و احساسیاند. توانمند شدهاند و اکنون دستان پرتوانی را که آنان را توانمند کرده است را بهجای بوسیدن، آب دهان بر روی آن میاندازند.
"جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خرف میشکند بازار"
اگر عاقبت اقداماتمان را نمیدانستیم منطقاً افرادی چون دکتر علی محمد ایزدی (تحصیلکرده آمریکا و وزیر کشاورزی دولت بازرگان) تربیت نمیشدند.
من در عمق نگاه مادر روستایی، در چشمان کمفروغ پدر سالخورده، اصالت ذات مفاهیمی را میبینم که فلاسفه در شناخت ماهیت آن، متون فلسفی را میکاوند.
فلاسفه مشکوک هستند اما اگر به درجه یقین برسند عام میشوند. در آن صورت است که قادرند تا مانند جناب مولوی مفاهیم غنی، بکر و اصیل را از دهان مردم کوچه و بازار بگیرند و به عقلا تحویل دهند.
آقای علی محمد ایزدی در شکاکیت به سر میبرد.
ناصر کشمیری
نویسنده متن علی محمد ایزدی را نمیشناسم ولی شما در اینکه بینظمی در تمام سطوح در جامعه ما حاکم است تردید دارید؟
در زندگی اجتماعی، رانندگی، برگزاری مراسم خصوصی و کنفرانسها و همایشهای بینالمللی، سیستم اداری، حملونقل و... کجا نشان از نظم سراغ دارید منظور نظم ژاپن و آلمان نیست که ایدئال است بلکه همان نظمی که حضرت علی در پایان عمر بدان سفارش و وصیت کردند.
من که نمیبینم و شاید بهواسطه عدم بصیرت یا بدبینی زیاد است.
حمید ژیان پور
بله اشاره دقیقی کردید. من مایلم این مسئله را به خودم و شما یادآوری کنم که منطقاً وقتی بینظمی به وجود میآید و ما از آن گلهمند هستیم این نشان میدهد که قبل از آن نظم وجود داشته است و ما به استناد مصادیق و شواهدی که از نظم سراغ داریم بینظمی را معرفی میکنیم. این استدلال به ما میگوید که بینظمی حاصل بیفکری و یا همه آنچه نویسنده در مورد غلبه احساسات در جامعه بیان کرده است، نیست. اگر اینگونه بود ما نمیتوانستیم بینظمی را به استناد نظم، دقیق معرفی کنیم و از وجود آن شاکی باشیم.
بخشی از نابسامانیها باید ترمیم بشود و این ارتباطی به غلبه احساسات ندارد. نابهنجاریهای رفتاری ریشه در رفتار دارد نه احساس و برای تبیین و توضیح هر رفتار، دلایلی وجود دارد که شایسته است تا روان شناسان و جامعه شناسان به تحلیل و واکاوی و یافتن علل و ریشه آن پرداخته و به د رمان آن در جامعه همت گمارند.
رفتارهای نابهنجار در جامعه نوعی زنگ خطر برای عقلا است تا علل نابسامانیهای ناشی از آن را که موجب به وجود آمدن رفتار نابهنجار شده است، بکاوند.
آقای پورانتظاری
کار ما از این کارها گذشته است. وقتی امروز در خراسان خواندم یک راننده لیسانسه به خاطر پول نداشتن آن نوجوان ازغدی را به قتل رسانده است.
حمید ژیان پور
کار ما بله. کار جامعه خیر.
آقای نجفی
همه اونایی که دانشگاه رفتن پشیمونن،
همه اوناییم که نرفتن پشیمونن،
همه متاهلا پشیمونن
همه مجردام پشیمونن،
همه کاردارا پشیمونن
همه بیکارام پشیمونن!
می دونی چرا؟
چون پشت انتخابشون تفکر نبوده.
حمید ژیان پور
اگر پشت انتخابشان تفکر نبوده، نتیجه میشود پشت انتخاب این سخن که "پشت انتخابشان تفکر نبوده است" تفکر نیست و بنابراین این سخن غیرمنطقی خواهد بود.
آقای نجفی
پشت خیلی کارها تفکر نیست.
مصداق فراوان است.
حمید ژیان پور
پشت سر این سخن که "پشت خیلی کارها تفکر نیست" تفکر هست؟
کلمه خیلی در بیان شما به معنی همه است.
قصد من غلبه در گفتگو و اثبات، نیست. ذهنمان را به چالش میکشیم.
اگر کلمه خیلی در بیان شما به معنی همه نباشد در این صورت نیازی نخواهد بود تا این جمله را بیان کنید زیرا این بدیهی است که در پشت سر برخی از کارها تفکر نیست و امر بدیهی را نیازی به بیان آن نیست؛ بنابراین به نظر میرسد در بیان شما، کلمه خیلی، به معنی همه است؛ یعنی پشت سر همه کارها تفکر نیست. در این صورت به نظر میرسد جمله شما منطقاً نادرست خواهد بود.
موضوعات مرتبط: گفتمان
برچسبها: گفتمان
