متن و منتقد

نقد داستان،شعر،فیلم،متن،موضوعات اجتماعی سیاسی اقتصادی،کتاب و...

حق گم‌شدن!

متن و منتقد نقد داستان،شعر،فیلم،متن،موضوعات اجتماعی سیاسی اقتصادی،کتاب و...

حق گم‌شدن!

حق گم‌شدن!

(احسان محمدی)

«برو گمشو دیگه نمی‌خوام ببینمت» فقط یک تهدید یا دستور نیست. حالا یک آرزوست! دنیای مدرن «لذت گم‌شدن و پنهان شدن خودخواسته» را هم از آدم گرفته است.

«گم‌شدن خودخواسته» یعنی آدم رخت و بخت‌اش را جمع کند و برود جای دوری -روستایی،کلبه‌ای، غاری، شهر غریبی- و آنجا ناشناس زندگی کند. یک هفته، یک ماه، یک سال، ده سال ...

  • حتماً کسی نباید آدم کُشته باشد و برای فرار از قانون این کار را بکند. خیلی وقت‌ها این آرزوست. یک جای دنج. فارغ از پرسش‌ها، حرف‌ها و قضاوت و قساوت‌های اطرافیان. یک جان‌پناه.
  • قبلاً این امکان وجود داشت. شانس شروع یک زندگی دیگر. از نو. اگر همسایه فضولی هم کنجکاوی می‌کرد یک‌جوری می‌شد او را پیچاند اما حالا «برادر بزرگ» می‌داند ما کجا هستیم.
  • هر جا برویم کافی است یک‌بار از کارت بانکی‌مان استفاده کنیم، یک تلفن بزنیم، از اسنپ ماشین بگیریم، گوشی موبایلمان را روشن و خاموش‌کنیم، از دیجی‌کالا چیزی بخریم، اصلاً در گوگل یک کوفتی سرچ کنیم ... آن‌وقت «اراده» کنند، پیدایمان می‌کنند.
  • تکنولوژِی امکان «همیشه در دسترس بودن» را به ما داد و حق «گم‌شدن خودخواسته» را از ما گرفت. الآن شاید خنده‌دار به نظر برسد ولی روزی بشر علیه همین سلب آزادی‌های فردی شورش می‌کند.
  • هنوز هم ژن‌هایی از دوران غارنشینی درون ما کار خودشان را می‌کنند. بی‌اعتنا به این لباس‌ها که جای پوست خرس تنمان کرده‌ایم، بی‌توجه به عطرهایی که می‌زنیم تا بوی دود هیزم نیم‌سوخته غارها را پنهان کند، بی‌ترس از ژست‌های مدرنی که می‌گیریم. لفظ قلم حرف زدن‌ها wooow گفتن‌ها، آب هویج را با چنگال خوردن‌ها!

زیرپوست ما هنوز یک آدمیزاد غارنشین نفس می‌کشد. خود واقعی‌مان. همان موجود یله و بی‌قید و قانون و قاعده و فارغ از تارعنکبوت‌های تکنولوژی که مثل ببری او را در قفس شیشه‌ای دنیای مدرن انداخته‌‌ایم. رام نشده. دارد وانمود می‌کند رام شده...

آدمیزاد درون ما بالاخره یک روز شورش می‌کند و همه حقوق اجدادی‌اش را پس می‌گیرد. مثل حق «گم‌شدن خودخواسته.»


نقد و تحلیل

می‌اندیشم؛

اجداد ما براي يافتن و ساختن روح جمعي به غارنشيني پناه آوردند و از گم‌شدن در تفرقه تفرد روي برگرداندند.

غارنشينان گم نشدند، گريزان شدند.

گريزان از گم‌شدن در تفرد.

مفاهيم با يكديگر، تداعي می‌یابند، نظم می‌گیرند و سازندگي می‌آفرینند و اگر درست معنا نشوند ممكن است در خلق و ساختن معنا، سوءتفاهم بيافرينند.

(حمید ژیان پور)


موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل متن
برچسب‌ها: نقد و تحلیل متن

تاريخ : چهارشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۹ | 22:15 | نويسنده : |
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد