در بابِ روسپیگری کتاب و جامعه
(رضا کردبچه)
والتر بنیامین از نظریهپردازان ناشناخته مکتب فرانکفورت در کتاب خیابان یکطرفه در باب روسپیگری و کتاب میگوید: "کتابها و روسپیها را میتوان به بستر برد. کتابها و روسپیها هر دو مردان ویژه خود را دارند، مردانی که از طریق آنها گذران روزگار میکنند: کتابفروشها و مردان به دنبال لذت جنسی."
آری...! کتابها و روسپیها را میتوان به بستر برد در بستری نرم، یکی در آمیزشی سخت و عاشقانه با ذهن و دیگری درآمیختن تن مشوش و مضطرب از بازیگوشیهای دو تن، خنیاگران روح و جسم که در دستبهدست شدنهای مدام و دستمالی شدنهای پیدرپی خوانشهای متفاوت خود را عرضه اندام میکنند! گشودن و در آغوش کشیدن، این سرآغاز لذت بهرهمندی ست، گشودنی متوسط از میان و تمایلاتی پنهان که در سطور تنهای سپید رخ مینمایاند؛ زیبایی پستی بلندیهای سطور و مکثهای ویرگول دار که یکنفس نباید خواند و تأمل در هر سطر در هر نقطه از جایی که نبض بدن را حس کرد؛ فرازوفرودهایی که خود را به رخ میکشند و لذت را چند برابر... بهراستیکه نه کتابها برای دقایق ارزش قائلاند و نه روسپیها! آنگاهکه به دستشان گیری تعجیل گذر دقایق را حس خواهی کرد و زمان یکسر غایب میشود در لذت خواندن متن و تن؛ و شب به صبح و صبح به خیرگی آفتاب پیوند میخورد... هرکدام در مکانهای خود آرام و متین مستقرند؛ در مکانهای شخصی چون کتابخانهها یا معابر عمومی چون خلوتِ خیابانها... انتظار فصل مشترکی ست که آنها با ترفند خاص مخاطبانشان را به سمت خود میکشند... انتظار دستی برای لمس توسط تشنگان علم و تن؛ دانشجویان ناکام ِ کتاب به دست و جوانان ناگزیرِ آلت به دست بریده از هسته شکلگیری خانواده نهاد؛ همبسترانی که نقشهایشان گاه عوض میشود... جوانانِ گرسنه خواندن و یا ولع دانشجویان بیقرار تن... اما نکته حائز اهمیت این است که اگر کسی که کتابها یا روسپیها را تصاحب کند، بندرت شاهد مرگشان خواهد شد... پیش از آنکه عمرشان به سر رسد گموگور میشوند!
- تاریخ، ناظری صبور است و آموزگاری سخت، با درسهای آموزندهای از تقدیر مردمان گوناگونِ قرون متمادی، تاریخ تقدیرهای عجیبی از نابودی ملتها را طی سالیان دراز رقمزده ست، گاه بهواسطه تاراج و نابود پشتوانه فرهنگی یک ملت ناشی از کتاب سوزی و اندیشه سوزی در آتش نفرت و جهل و گاه بهواسطه تاراج اقتصادی و سیاسی حاصل از تنفروشی بخشهایی از تنِ پارهپاره شده خاک وطن و گاه تاراج جنسی و بهرهکشی از زنان در روسپیگریهای گوناگون درونی و بیرونی... میگویند برای از بین بردن تاریخ هر ملتی باید کتابهایشان را به آتش کشید و خاطره جمعی فرهنگی آنها را نابود کرد... اما شخصاً معتقدم برای از بین بردن تاریخ ملتی علاوه بر سوزاندن کتابها؛ باید زنانشان را نیز به بند کشید؛ به بند تنفروشی و روسپیگری به دلایلی چون فقر و گرسنگی تنهای جنسیشان... که آن دیگر تنفروشی یکتن نیست؛ تنفروشی یک زن، روسپیگری یک نسل است. نسلی که از دامن آن زن زاده و متولد میشوند... نسلهای گرسنه ماقبل، نسلهای محتاج بیمایهتری پرورش خواهند داد منبعد... کنیزهای بیبدیل جنسی بعضاً در محل کار، تحصیل یا حتی کنیز جنسی بهمثابه جهاد بزرگ همسرداری و فرزند آوری در خانه!
- شخصاً معتقدم روسپیگری صرفاً تنفروشی تن در معنای حقیقی بدنِ حراج شده نیست... روسپیگری حقیقی فاحشگی ذهن است، روسپیگری ذهن ناشی از فقر، فقر آگاهی، فقر مطالعه، فقری که سبب میشود بدن به هر حقارتی تن بدهد و هر عقیده و ایدئولوژی را بدون تأمل بپذیرد... حقارتی که آفت ِجمعی فرهنگ ملتی میشود که کتاب و قرائت کتاب را نهتنها از سبد غذایی-آگاهی روزانه خود حذف کرده است؛ بلکه آن را با غذای فوری و اغذیهفروشیهای جدید معاوضه کرده است و سرقفلی کهنترین کتابفروشیهای شهرش به مدرنترین و لذیذترین Delivery های اغذیهفروشی بدل کرده است... و سخن آخر اینکه ذهن، قبل از آنکه کتابی را، روسپیگری کتابی را به آتش بکشاند و از آن خرسند و مسرور باشد؛ فاحشگی خود را، همه را به رخ میکشاند و ذهن جمعی جامعه را به آتش میکشاند و نابود میسازد...!
نقد و تحلیل
من از مطالعه اين متن، چيزي كه مرتبط با رويكرد علمي جامعهشناسی در تبيين كاركردهاي نظامهای اجتماعي و تحليل ساختارهای آن باشد، دستگيرم نشد، بهجز مقداري رأی و نظر و صدور احكام، كه بدون پشتوانه یافتههای نتايج پژوهش كمي و كيفي در جامعهشناسی، به پیشداوری پرداختهشده است.
انتخاب عنوان "در باب روسپيگري كتاب و جامعه" عنواني جهتدار است و نشاندهنده سوء گیری نويسنده در بيان آراء و افكار خودانگیخته است. جامعهشناسی، دانش علم شناخت جامعه است و جامعهشناس در شناخت پديده متأثر از آراء و ارزشهای پذیرفتهشده خودانگیخته و يا ديگر انگيخته نيست و به قضاوت نمیپردازد. آنچه در جامعهشناسی ارائه میشود توصيف، تحليل و تبيین روابط استنتاجي متغيرها است كه ممكن است استقرائي (مشاهده از جز، به كل) و يا قياسي (از كل به جزء) باشد.
استفاده از عنوان روسپيگري، بدون استفاده از چهارچوب مباني نظري مرتبط با موضوع و عملياتي كردن تعريف، نشاندهنده شتابزدگی در بيان آراء و افكار خودانگیخته است كه به نظر میرسد، كنكاش و تحصلي در بازشناخت روابط درون ذهني، ميان فردي و اجتماعي كاركرد پديده روسپيگري، انجامنشده است. جاي شگفتي بسيار است، درحالیکه نتايجي علمي مدلل، حداقل درباره شناخت و توصيف و تحليل كاركرد اجتماعي "روسپيگري" در محتواي متن، ارائه نشده است، چگونه میتوان ماهيت آن را با "كتاب" مقایسه كرد و به آن معنا بخشيد، معنايي كه خودانگیخته است و در باب رابطه روسپيگري و كتاب، بدون پشتوانه علمي به انشاء متن پرداختهشده است.
درباره جامعه و در باب جامعه نوشتن، سهل و ممتنع است.
سهل است وقتي تقرير میکنیم و ممتنع است وقتي تبيين میکنیم.
جامعهشناس، تقرير نمیکند، تحليل و تبيين میکند...
(حمید ژیان پور)
موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل متن
برچسبها: نقد و تحلیل متن
