متن و منتقد

نقد داستان،شعر،فیلم،متن،موضوعات اجتماعی سیاسی اقتصادی،کتاب و...

فيلم منتظر بعدي خواهم ماند

متن و منتقد نقد داستان،شعر،فیلم،متن،موضوعات اجتماعی سیاسی اقتصادی،کتاب و...

فيلم منتظر بعدي خواهم ماند

نقد و تحلیل فيلم كوتاه

"منتظر بعدي خواهم ماند"

در نقد فيلم معمول است ابتدا كارگردان و پرونده سوابق هنري او بررسي مي شود. در تحليل و نقد اين فيلم ما با پرونده حجيم، پيچيده و قطور كارگردان مواجه هستيم و چون فرصت معرفي كارگردان وجود ندارد، اميدوارم با نقد و تحليل اين فيلم بتوانيم به شناختي محتوايي از ديدگاه كارگردان برسيم.

این فيلم به شدت بر باور فرد نسبت به خود و رابطه او با محيط اطرافش تاثير مي گذارد. اين موضوع مي تواند، یکی از ويژگي هاي شخصيت تاثيرگزار كارگردان باشد كه با پيچيدگي فرم و در هم تنيدن آن با محتوا توانسته است مخاطب را در فشار ناشي از بن بست درهم تنيدگي فرم و محتوا، قرار دهد. مخاطب هوشيار براي درك عميق فيلم لازم است تا تحت تاثير فشار ناشي از درهم تنيدگي فرم و محتوا قرار نگيرد و بتواند پرنده انديشه خود را بر فراز كليت پيچيده فيلم به پرواز درآورد و از ديدن آن همه زيبايي و عمق لذت معنوي، بهره علمي ببرد. اما در اين فيلم درهم تنیدگی فرم و محتوا دركجاست؟

با تصاويري از فيلم، در مورد فرم و محتوايي كه در بطن فيلم پيچيده شده، شواهدي ارائه می شود که دریابیم كه كارگردان چگونه فيلم را با سر انگشت هنر سينما و فلسفه درهم تنيده است. البته در نظر داشته باشيد كه در فيلم هاي كوتاه شما باید تلفيقي از هنر و فلسفه را در پلان های مختلف آن دریابید.

اما پاشنه آشيل فيلم کدام است تا به وسيله آن اين پيكره درهم پيچيده تاثيرگذار را به سادگي از هم باز كنيم؟

فراموش نکنید که فيلم هايي كه سخت تكان دهنده هستند در حول يك محور و قطب باطني، فرم و محتواي آن به گونه اي در هم پيچيده مي شود كه شما قادر به جدايي اين دو از هم نيستيد. بنابراين بايد براي رهايي از فشار ناشي از تاثير فيلم بر ذهنيت و نگرش خود كه مي تواند شما را به سمت درون خود و خراشيدن شخصيت خود و ديگران پيش ببرد، محور و قطب فيلم را بيابيد.

اما ستون و محور اين فيلم كه مي توان به وسيله آن گره فيلم پيچيده را باز كرد در کدام پلان است؟ شاید هنر بیان مرد بازیگر، ستون و محور اصلی فیلم باشد، اما نه آن هم يكي از گره ها است. شاید نا امیدی و استیصال خانم، ستون و محور اصلی فیلم باشد، اما نه اتفاقا اين نكته انحرافي فيلم است و يكي از گره ها است. البته فیلم از اين گره ها زياد دارد و براي همين است که شما را به درون خودتان گره مي زند و شما با خودتان درمی پيچيد. كارگردان شما را با خودتان درگير مي كند تا پيچيدگي فيلم را به وسعت درگيري تعداد مخاطبان، زياد كند و اين شگفت انگيز است.

فيلم هاي كوتاه به همان اندازه كه كوتاه هستند بايد درهم تنيدگي داشته باشند. اين درهم تنيدگي اعجاز فيلم است. در ادامه چند دلیل از درهم تنيدن فرم و محتوا ارائه می شود.

دليل اول:

ستون و محور فیلم در پلانی که تصویر آن را مشاهده می کنید است. زن از ترن خارج مي شود و تا انتهاي فيلم، روي به ترن و مسير حركت آن كه مرد درون آن قرار دارد مي ايستد. اگر زن برمي گشت و خشم و انزجار خود را در پشت كردن به ترن و مسير روشن و شفاف آن كه در فرم فيلم با رنگ زيباي آبي آسماني ملايم (تنيدگي فرم و محتوا) به تصوير كشيده شده، نشان مي داد، تحليل ها و اظهارنظرهایي نظیر: گویی زن از قطار زندگی خارج شده، یا جسم زن به جا مانده و روحش با قطار می رود، انتظار زن، تنهایی زن، بهت و ... در مورد فيلم درست بود. اما اين پلان از فيلم باور ما را در مورد قضاوتمان از مرد به اصطلاح شياد و زبان باز و بازيگر دگرگون مي كند.

شما تصور كنيد ممكن بود به جاي مرد سخنران يك زن در جايگاه مرد قرار مي گرفت و همين نقش را ايفا مي كرد. بنابراين فرم يعني مرد بودن و زن بودن در فيلم با محتوا يعني نوع بيان در هم تنيده شده است و مشخص می گردد که كارگردان از چالش جنسيت عبور كرده است. در این پلان تصور اجحاف به زن و چالش نگاه جنسيتي به آن و ... رد می شود.

دليل دوم :

چه استنباطی از اين تصوير مي شود؟ كارگردان اين را واگذار به دريافت مخاطب كرده در حالي كه شواهد فلسفي در فيلم ارائه مي كند تا اين باور مخاطب را كه در آن تعجب و انفعال وجود دارد، به چالش بكشد. استنباط های مختلفی نظیر تعجب و انفعال، شروع جدید با نگاهی متفاوت، تصمیم جدید و ... توسط مخاطبان درک می شود. واقعا فيلم واجد تحسين است که تا این اندازه امكان تامل در آن گنجانده شده است. جای بسی خوشحالی است که چگونه اين فيلم با باور مخاطبان تعامل مي كند و قادر است با شواهدي آن را بهم بريزد.

همان طور که قبلا گفته شد، فيلم درهم تنيده است و اين درهم تنيدگي در فرم و محتوا که به هم گره خورده است دیده می شود. در فرم تركيب بندي فيلم دو رنگ متمايز آبي ملايم و مشكي دیده می شود. تركيب دو رنگ آبي ملايم (نشانه آسمان) و مشكي (نشانه عزم و اراده) در فرم، نشان دهنده ذهنيت (محتواي درون ذهن) زن است. در اين تصویر فرم در محتوا درهم تنيده شده است. ذهنيت زن تحت تاثير مرد قرار نگرفته است و كارگردان باور ما را از هم مي پاشد زیرا زن، بازيگر مرد نيست.

اين صحنه زمانی است كه زن از مرد مي شنود كه او تمرين بازيگري كرده است و شما مشاهده مي كنيد كه فرم تركيب بندي رنگ، ذهنيت زن را در مورد رفتار مرد نشان مي دهد و خارق العاده است. آبي ملايم نشانه اميد و مشكي نشانه عزم اراده در سخت ترين و دردناك ترين لحظه اي كه فيلم مخاطب را تحت فشار قرار مي دهد توسط كارگردان به نشانه شواهد فلسفي فيلم، گنجانده شده است.

دليل سوم:

تا اينجا به نظر مي رسد دريافتيم كه فيلم به وسيله فرم (رنگ، نور، ميزانسن) با محتوا، درهم تنيده شده است و با ارائه شواهد فلسفي باور ما را از هم مي پاشد. شاید در انتها دلمان براي مرد بسوزد.

اما این صحنه. صحنه آخر که ما فقط صداي مرد را مي شنويم. فرم تاريك است و رنگ مشكي نشانه اراده و عزم مرد براي ارائه چه چیزی می تواند باشد؟

در تصوير زن، فرم آبي و سياه بود، نشان اميد و اراده. اما در این پلان، فرم يكپارچه سياه است و در اينجا فقط اراده است و اميدي در ذهن روشن مرد وجود ندارد. برای او فقط ناامیدی است زیرا زن از ترن پياده شد. پياده شدن زن آغاز حركت دوباره اوست يعني اميد و متاسفانه مرد در دل تاريكي خود، با اراده ای خود خواسته، با بازيگري نقشي منفعت طلبانه، به پيش مي رود. حال به راستی كدام مغبون شدند؟ مرد یا زن؟

و اما پلان مهم فيلم.

در اين پلان كه پلان آغازين فيلم است، پاي رفتن زن با كفش مشكي (فرم) در حركت استوار (محتوا) نشان داده شده است. اين پلان را كه فرم مشكي دارد (نشانه اراده)، به پلان آخر که صداي مرد بدون تصوير او در زمينه مشكي شنيده مي شود كنار هم قرار می دهیم. هر دو مشكي هستند. در پلان مرد، هيچ محتوايي كه نشانه حركت باشد، نمي بينيم اما در پلان مشكي زن (با كفش مشكي) ما حركت را مي بينيم و اين حركت ما را به محور و ستون فيلم می رساند. يعني همان پلاني كه آن را به عنوان محور بازگشايي فيلم معرفي می کنیم.

پلان اول به اين پلان ختم مي شود که زن نه مغبون است، نه مفتون و نه مظلوم. و اما او كيست؟ او انساني است كه مانند آن زن آرايشگر به دنبال چيزي است كه در حركت دائمي براي ساختن و زيبا كردن است و پول و وعده او را آرام نمي كند. در پلانی از فيلم از زبان آن مرد در مورد زنش می شنویم که گفت او پول مي گيرد و پول مي گيرد، يعني آرام نمي شود.

(حمید ژیان پور)


موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل فیلم
برچسب‌ها: نقد و تحلیل فیلم

تاريخ : جمعه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۷ | 11:20 | نويسنده : |
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد