متن و منتقد

نقد داستان،شعر،فیلم،متن،موضوعات اجتماعی سیاسی اقتصادی،کتاب و...

باور / عقل

متن و منتقد نقد داستان،شعر،فیلم،متن،موضوعات اجتماعی سیاسی اقتصادی،کتاب و...

باور / عقل

گفتگوی

باور / عقل

حمید ژیان پور:

می‌اندیشم؛

باور به عقل، معنایی عظیم برای زیستن خردمندانه است. غرب در عقل ما و شرق در باور ما معنا می‌یابد. به نظر من تفاوت میان غرب و شرق در تحکم رئالیته فاصله تاریخی که ما میان "باور" و "عقل" به وجود آورده‌ایم، شکل‌یافته است.

مهشید ظفر:

به نظر من در شرق به دلیل عقبه مذهبی و تسلط مذهب بر تمام مسائل اجتماعی از زمان حمله اعراب به ایران که مهد تمدن بود و ازدواج اعراب با کنیزان و زنان ایرانی تأثیر سنتی بر رفتار ایرانیان داشت و آن‌ها را از خودباوری دور کرد و دویست سال حکومت اعراب بر ایران، فرهنگ جدیدی را که شامل تأثر از احادیث و خرافات و اخلاق جدید در خاورمیانه بود شکل داد. تا زمان یعقوب لیث صفاری این جریان ادامه داشت تا آنکه اعراب از ایران رفتند؛ ولی متأسفانه دو نسل کم نیست که فرهنگ عربی را جا انداخته بود. ولی در آمریکا به طور مثل مگر جنگ جنوب و شمال نبود، یا در فرانسه رنسانس باعث حذف مذاهب از تصمیم‌گیری‌های اجتماعی شد و با ورود به عصر صنعت کاملاً حذف شد، ولی متأسفانه در خاورمیانه و شرق هنوز هم خرافات به‌جای عقلانیت ممالک را به‌جای پیشرفت به عقب بردند. به جز کشورهای امارات که خود را با جهان غرب وفق دادند و دین را به‌روز کردند و از مواهب مدرنیته برخوردار شدند.

حمید ژیان پور:

توضیح شما، توصیف چگونگی شکل‌گیری جریان تحکم رئالیته فاصله تاریخی است.

تحکم رئالیته فاصله تاریخی، سرگذشت تاریخ ظهور تحکم روحانیت باور بر شکاکیت در باور یعنی عقلانیت است. عقل بدون باور و باور بدون عقل، سرگذشت کشمکش‌های تاریخ جنگ‌های خونین در تفوق برای دست‌یابی به سرزمین بیشتر بوده است که باید آن را در شیوه حاکمیت عقل بدون باور و یا باور بدون عقل، جستجو کرد. جهان اکنون ما یا جهان پیش رو در حال عبور از سرگذشت تحکم رئالیته تاریخی است و به‌سوی گشودگی و تکثر هستی باور و شکل‌گیری باور به تکثر عقل، به‌پیش می‌رود.

مهشید ظفر:

بله کاملا موافقم باور غلط که در پندار فرد درست می‌نماید تمام جنگهای مذهبی را بوجود آورده است، حکایت فیل داخل تاریکخانه که چند نفری جاهای مختلف آنرا لمس می‌کردند. یکی گفت ستون است ،یکی گفت باد یزن است ،یکی گفت ،سنگ است و الخ. ولی زمانیکه نور بر آن تابید، همه فهمیدند که فیل است. مذاهب نیز همانگونه عمل می‌کنند هر مذهبی اگر توام با عقلانیت و تفکر نباشد و تعصب بر آن حاکم باشد. باعث جنگهای متعدد و تجاوزات به مخالفانشان می‌گردد. زور مندان مانند کوسه ای که بوی خون شنیده اطراف مخالفانش می‌گردد و او را می‌درد .متاسفانه مذاهب باید به روز شوند و با زمانه سازگار وگرنه آن مذهب درد و کشتار به همراه خواهد داشت،ولی اگر منطق و عقل حاکم باشد پیشرفت حاصل می‌شود، بر طبق آیه قرآن در سوره بقره فکر می‌کنم، کفار می‌گویند اگر ما به رسولان گوش کرده بودیم. یا ازعقل خود کمک گرفته بودیم از گمراهان نمی‌شدیم.، نمونه بارز باور غلط را در طالبان و داعش در قرن معاصر به چشم دیدیم،اگر دکارت گفت من میاندیشم پس هستم ،ما باید بگوییم من شک میکنم پس هستم.

مریم علیخانی:

یکی از مهم‌ترین دلایل پیشرفت غرب، فرهنگ، تمدن و معارفی است که از یونان باستان برجای‌مانده است. فلسفه یونانی چه اندازه در پیشرفت غرب تأثیر داشت؟

آقای سیاوش (از گروه فلسفی ارغنون):

چیزی به نام ذات وجود ندارد؛ بلکه روابط انسانی یا مناسبات است که مؤلفه‌ها را تعیین می‌کند و این وضعیت تماماً امکانی هستند. ایده پیشرفت یک چیز از قبل مشخص نبوده است. چون اگر این‌گونه نبود یا دستور عمل داشتند فجایع ۲ و ۳ قرن اخیر اتفاق نمی‌افتاد.

حمید ژیان پور:

این فرض که "ذات وجود"، وجود ندارد. یعنی "ذات عدم" نیز وجود ندارد. در این صورت این جمله که "چیزی به نام ذات وجود ندارد" چگونه اثبات می‌شود؟ یا به عبارتی عدم وجود "ذات" یعنی فرض نیستی یا عدم وجود در "ذات" است درحالی‌که فرض نیستی یا عدم وجود در "ذات" به‌وسیله ذات عدم اثبات می‌شود چگونه "ذات" یا "وجود ذات" قابل‌انکار است؟

آقای سیاوش (از گروه فلسفی ارغنون):

در ساحت علوم‌انسانی جدید انسان با ساختن مفاهیم و نظرورزانه و تحلیلگرانه و توجه به اهمیت نتیجه‌بخشی مقوله و مفاهیم می‌سازد.

البته قبل از هر چیزی باید ساحت و سطح مفاهیم درباره مقوله‌های هر علم یا شناخت توضیح داده شود. ساحت نظرم در حول علوم‌انسانی است. اینکه در این ساحت سرعت (شیء زمان‌مند) تغییرات بسیار بالا است یا دینامیک است (ساحت پویا)، نیاز به یک منطق و متافیزیک دیگری برای توضیح آن داریم. در مقابل متافیزیک که برای معرفت شیء مادی و فیزیکی به کار برده می‌شود. یعنی متافیزیک ایستا، یا معرفت که از علم فیزیک پدید می‌آید. ما برای شناخت به‌هرحال نیاز به لحظات سکون هم داریم؛ یعنی یک لایه‌ای که ویژگی‌های واقعی شیء را برای ما نمایان کند. (تعریف ارسطویی)

در فیزیک کلاسیک هم به‌نوعی چنین ویژگی‌هایی برای ساخته‌شدن علم مدرن فیزیک کلاسیک نیازمندیم. (ماده جرم دما مکان و زمان)

بنابراین، پرسش شما از این نظر صحیح است که برای توضیح پدیده‌ها نیازمند فرض بر وجود و ذات هستیم. به‌نوعی موافقم. اما در ساحت‌های متفاوت و لایه‌های متفاوت توضیح این نگاه عام قابل‌توضیح یا نتیجه‌بخش نیست.


موضوعات مرتبط: گفتمان
برچسب‌ها: گفتمان

تاريخ : پنجشنبه بیست و دوم آذر ۱۴۰۳ | 11:23 | نويسنده : |
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد