متن و منتقد

نقد داستان،شعر،فیلم،متن،موضوعات اجتماعی سیاسی اقتصادی،کتاب و...

اخلاق / تغییر

متن و منتقد نقد داستان،شعر،فیلم،متن،موضوعات اجتماعی سیاسی اقتصادی،کتاب و...

اخلاق / تغییر

گفتگو

اخلاق / تغییر

مریم علی‌خانی:

شوپنهاور برعکس نیچه، فیلسوفی بدبین به زندگی است. معتقد است زندگی انسان تقابل بین خیر و شر است. او زندگی را سراسر تلخی و ناکامی می‌داند و دلیلش را خواسته‌های تمام‌نشدنی انسان ذکر می‌کند، انسانی سیری‌ناپذیر که هیچ‌کدام از خوشی‌ها و کامیابی‌ها او را راضی نمی‌کند، ازاین‌رو انسان همواره دچار ملال است. این کتاب نیز مجموعه‌ای از آموزه‌های اخلاقی، آموزه‌هایی برای کنارآمدن با دیگران، ارتباط بین زن و مرد، روابط انسانی، و نیز کنارآمدن فرد با خودش است. به اعتقاد برخی شارحان، شوپنهاور در مبحث اخلاق متأثر از آیین بودا است و به‌نوعی قصار نویسی با نثری منحصربه‌فرد از ویژگی‌های آثار شوپنهاور است. تمام بخش‌های این کتاب که البته چند فصل دارد، به‌نوعی سراسر آموزه است. در هر فصل، شوپنهاور به یکی از ویژگی‌های انسان پرداخته است. آثار نیچه و جمله‌ای که انتخاب کردید با این کتاب بسیار متفاوت است؛ بنابراین جملاتی که از شوپنهاور انتخاب می‌کنیم در ادامه و ماقبل آن، مطلبی که ناقض جمله مذکور باشد، دیده نمی‌شود. این کتاب دارای شش فصل است که به ترتیب شامل:

۱-تقسیم‌بندی موضوع

۲-درباره آنچه هستیم

۳-درباره آنچه داریم

۴-درباره آنچه می‌نماییم

۵-اندرزها و اصول راهنمای عمل

۶-درباره تفاوت‌های سنین گوناگون

بیشترین آثار شوپنهاور دربارة فلسفه زندگی است و خوانش آن‌ها بسیار آسان و برای اکثر مردم قابل‌فهم است. نیچه اگرچه شاگرد شوپنهاور بود، اما در نهایت به‌نقد برخی نظرات استادش پرداخت، و درکل نیچه بسیار سخت نویس است و مفاهیمی متناقض ارائه می‌دهد، به‌طوری‌که فهم برخی از نظرات نیچه مخاطب عام را دچار اشتباه می‌کند.

حمید ژیان پور:

در نومن شخصیت، تغییر کمی، تغییر تلقی نمی‌شود.

منظور شوپنهاور از شخصیت اخلاقی، شناسه ساختار تشخص اخلاقی است.

تغییر شناسه تشخص اخلاقی موجب فروریختن پایداری پدیداری ساختار شخصیت یا فنومن شخصیت می‌شود. نومن یا اراده معطوف به شخصیت نیست؛ بلکه معطوف به "من" است.

پدیداری ساختار شخصیت، برخاسته از تجربه است. تشخص اخلاقی، تعلق اخلاقی نیست که انسان بتواند آن را نو به نو کند. تشخص اخلاقی ساختار برآمده یا برساخته از تعیینات اخلاقی است که اگر پایدار نماند از شکل‌یافتگی پدیداری ساختار خارج می‌شود یا فرومی‌افتد. فروافتادن فنومن ساختار موجب درهم شکستن تجربه است. در این صورت تجربه از اصالت می‌افتد.

ناگزیر از مثال استفاده می‌کنم. ما درخت را به میوه می‌شناسیم؛ اما درخت به ریشه پایدار می‌ماند. ریشه درخت، شناسه تشخص ساختار درخت است که در تعامل با محیط (آب، خاک، نور خورشید) میوه می‌رویاند. (یعنی همان فنومن یا پدیداری تعامل تجربه). تغییر شناسه درخت از ریشه به میوه یعنی اینکه شما درخت را از بالابه‌پایین در زمین فروکنید و انتظار پایداری و رویش و حیات داشته باشید. "اراده"، همان میوه است و ریشه شناسه تشخص وجه روشن معنای رشد (اخلاق برای انسان) در مثال درخت است. مایل به استفاده از مثال نبودم.

والرین (گروه فلسفی ارغنون):

پس برای همین است که قابل‌تغییر نیست؟

حمید ژیان پور:

اگر بخواهیم درخت را برعکس بر زمین فروکنیم تغییر یا رشد اتفاق نمی‌افتد.

سهیل پرند:

به‌هرحال «تغییر» اتفاق می‌افتد! در حقیقت «رشد» متوقف می‌شود. البته اگر از گونه‌ای باشد که احتمال ریشه‌زدن در آن گونه منتفی باشد.

حمید ژیان پور:

شما مجبور هستید معنای رشد را به ریشه برگردانید اگر می‌توانید ریشه را حذف کنید و تغییر را نشان دهید.

سهیل پرند:

با حذف ریشه نیز تغییر اتفاق می‌افتد: برگ سبز زرد می‌شود و میوة رسیده، می‌گندد.

حمید ژیان پور:

برگ بر روی درخت زرد می‌شود و دوباره سبز می‌شود.

سهیل پرند:

بدون ریشه؟

خیر. رشد متوقف می‌شود؛ اما شاهد تغییر هستیم.

حمید ژیان پور:

مثلاً؟

سهیل پرند:

مرگ درخت آیا تغییر نیست؟ زردشدن برگ سبز آیا تغییر نیست؟

حمید ژیان پور:

شما می‌گویید "مرگ درخت". یعنی تمامیت ماهیت درخت را منشأ تغییر می‌دانید. مرگ را به درخت نسبت می‌دهید. یعنی، منشأ رشد وجود دارد؛ یعنی ریشه وجود دارد.

سهیل پرند:

می‌توان با قطع درخت، از ریشه نیز صرف‌نظر کرد.

حمید ژیان پور:

در اینجا تغییر اتفاق نمی‌افتد. مرگ، اتفاق نمی‌افتد. در اینجا شما تغییر را از بین می‌برید.

نابودی، یعنی از میان برداشتن تغییر.

سهیل پرند:

نابودی نیز تغییر وضعیت است. اصلاً از مرگ صرف‌نظر کنیم!

تغییر در هر حالتی اتفاق می‌افتد. اگر ریشه خشکیده شود، زردی اتفاق می‌افتد و اگر ریشه زنده و سیراب باشد، سبزی رقم می‌خورد. منظور من این بود که در هیچ حالتی، از تغییر گریزی نیست! سمت‌وسوی تغییر است که «رشد» یا «عدم رشد» را مشخص می‌کند.

حمید ژیان پور:

شما تغییر را در همه حال دنبال می‌کنید. این نوع تغییر در همه حال یعنی رشد در زمینه. نابودی، یعنی از میان برداشتن تغییر و یا به عبارتی یعنی ازبین‌بردن زمینه.

سهیل پرند:

از میان برداشتن امکان ادامة تغییر است. اما خودش مشمول تغییر در پدیده بوده است.

حمید ژیان پور:

امکان، تعیین نسبت میان بالقوه و بالفعل است. در نابودی، تعیین از بین می‌رود. در مرگ، تعیین، باقی می‌ماند. در مرگ، تعیین از بین نمی‌رود.

اخلاق، تجلی معنای روشن باورهای عمیق انسان به انسانیت خویش است که با آن می‌تواند انسان باقی بماند...

سهیل پرند:

اگر در کامنت شما به‌جای «معنای روشن»، «معنا»،

«باورهای عمیق»، «باور»

و «انسانیت خویش»، «انسانیت»

بگذاریم آیا خللی در مفاهیم ایجاد می‌شود؟

یعنی مثلاً اگر این‌گونه باشد:

می‌اندیشم؛ اخلاق، تجلی باور انسان به انسانیت است...

حمید ژیان پور:

باور بدون معنا مصداق ایدئولوژی است.

۱- "معنای روشن" یعنی روشنی معنا. یعنی اینکه انسان بتواند اخلاق را آن گونه که تجربه کرده است بیان کند. معنای روشن مرز میان توضیح اخلاق و تبیین اخلاق را بیان می‌کند. توضیح اخلاق، بیان دستورات اخلاقی است و تبیین اخلاق بیان تعیینات اخلاقی است که انسان قادر است به‌وسیله ماهیت پدیداری اخلاق، آن را از طریق تجربه بیان کند. ۲- "باور عمیق" یعنی باور دقیق که قابل‌تبیین دیالکتیک فلسفی دارد. ۳- خویش در واژه "انسانیت خویش"، اشاره به اراده یا من دارد.


موضوعات مرتبط: گفتمان
برچسب‌ها: گفتمان

تاريخ : یکشنبه یکم مهر ۱۴۰۳ | 13:13 | نويسنده : |
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد