متن و منتقد

نقد داستان،شعر،فیلم،متن،موضوعات اجتماعی سیاسی اقتصادی،کتاب و...

چه پاییزی دارد این سال!

متن و منتقد نقد داستان،شعر،فیلم،متن،موضوعات اجتماعی سیاسی اقتصادی،کتاب و...

چه پاییزی دارد این سال!

چه پاییزی دارد این سال!

(ثریا تاج نیا)

چه پاییزی دارد این سال!

سپیدارها خم‌شده‌اند روی برگ‌هایشان...

من برگ‌ها را نفس می‌کشم...

سپیدارها مرا می‌نگرند!

من در بهت این پاییز درجا می‌زنم...

یک شمعدانی...خم می‌شود روی دست‌های من...

چه اندازه تاریک است این راه که به بیراهه‌ی زمستان می‌رسد؟!

یک سبد بهار می‌خواهم...

برای یک‌عمر پاییز...

برای تمام سال‌های نبودن تو...

من برگ‌ها را نفس می‌کشم...

تو مرا از امتداد نور...می‌رهانی...

چه دادوستد... زیان باری دارد این عبور از خویش و رسیدن به تو!


نقد و تحلیل

در واكاوي محتوايي عناصر مفهومي شعر، دو بخش مرتبط باهم، اما در ماهيت مجزایي از يكديگر مشاهده می‌شود. ساختار مفهومي پاييز را می‌توان بر روي يك خط افقي ترسيم كرد و ساختار مفهومي بهار را بر روي خط عمودي. بنابراين در شعر ما بايد بتوانيم ثابت كنيم كه معني پاييز چگونه منجر به ترسيم خط افقي و معني بهار چرا منجر به ترسيم خط عمودي می‌شود.

فرض خط افقي و عمودي در شعر در ارتباط با ساختار عناصر مفهومي تعريف ماهيت پاييز و بهار است. به اين معني كه در مفهوم پاييز بسط معنايي در مسير افقی وجود دارد و در بهار حركت رو به بالا. بنابراين شاعر توجه اساسي به توسعه مفهوم پاييز نموده است. توجه كنيد شاعر سپيدارها را كه رو به بالا هستند در مسير افقي قرار می‌دهد.

"چه پاییزی دارد این سال!

سپیدارها خم‌شده‌اند روی برگ‌هایشان..."

پرسش اساسي اين است كه چه تحليل روان‌شناختی در اين مفهوم افقی كردن پاييز كه از خم شدن سپيدار روي برگ‌هایش ايجاد می‌شود، وجود دارد؟ به شعر بازمی‌گردیم و درمی‌یابیم كه بهار درحرکت مفهومي رو به بالا منجر به‌نوعی بی‌قراری شاعر شده است. شاعر بيان می‌کند: "من در بهت این پاییز درجا می‌زنم..."

اين در جا زدن نشانه پرهيز او از توجه به حركت رو به بالا، در مسير عمودي بهار است.

براي من واكاوي در مفاهيم تودرتو مهم است. نفس عمل كاويدن و جلو رفتن، لذت فهم را دوچندان می‌کند. ممكن است شاعر متعجب شود كه چگونه چنين برداشتي می‌شود از شعر كرد. واكاوي را در تبيین ارتباط مفهومي بين ماهيت پاييز و بهار درحرکت افقی و عمودي خود ادامه می‌دهیم.

"سپیدارها خم‌شده‌اند روی برگ‌هایشان..."

نهایت قدرت پاییز را به تصویر کشیده است. بهار درحرکت عمودي خود سرعت قوت و قدرت آفريدن دارد. پاییز درحرکت افقی نهایت توانش را به نمایش می‌گذارد. آن‌گونه كه او (بهار) می‌آفریند، ميل به مرگ را سرعت می‌دهد. توجه كنيد هر چيزي كه مانند فواره بالا برود در ذات خود سقوط و فرود را دارد؛ اما پاييز درحرکت افقی ميل به بسط معنايي روبه‌جلو دارد. پاییز آرام و مطمئن قدم برمی‌دارد. اين بسط معنايي نشانه تعميق است.

آنچه تا به اینجا گفته شد تعريف ماهيت پاييز و بهار بود. به شعر بازمی‌گردیم تا ببینیم شاعر بهار را چگونه تحقير نموده است و اين تحقير در تحليل روان‌شناختی نشانه چيست؟

در ظاهر به نظر می‌رسد شاعر از بهار مدد خواسته است تا با انفاس مسیحایی‌اش جان تازه به پاييز افسرده جان بدهد؛ اما آوردن كلمه يك سبد بهار فرضيه فوق را باطل می‌کند.

"یک سبد بهار می‌خواهم...

برای یک‌عمر پاییز..."

اگر يك خط افقی و عمودي بر يكديگر ترسيم كنيم در وسط نقطه كانوني تلاقي اين دو خط شما درست در وسط محتواي شعر، به اين مضمون برمی‌خورید. يك سبد بهار براي چه؟

براي رشد معشوق تا بالا بكشد. تا به آرزويش كه درنماندن و درجا زدن در خط افقی بسط معنايي پاييز است، برسد. بنابراين يك سبد می‌شود ضربان قلب تپنده شعر تا معشوق غافل را كه ميل درك پاييز را ندارد بالا بكشد. اين بالا كشيدن نشانه نزديك شدن به مرگ او است. مرگ كسي كه نمی‌تواند در جا زدن و ماندن زير برگ خم‌شده سپيدار را درك كند. شاعر بهار را این‌گونه تحقير می‌کند و شكوه و عظمت پاييز را به‌طور ضمني و عاشقانه می‌ستاید.

در انتها شاعر بار ديگر به‌طور تلويحي معشوق مغرور را مذمت می‌کند. به او می‌گوید من به‌جای تو براي سال‌ها نبودن به خاطر از دست دادن فرصت ماندن و حضور در پاييز، برگ را نفس می‌کشم و تو مرا در امتداد نور می‌رهانی. اگر بنا به برداشت ظاهري بود كه نياز به تحليل و واكاوي نبود، من با لایه‌های زيرين کاردارم، انگیزه‌های باطنی‌تر و مخفی‌تر.

من با توضيح بيان كردم كه چرا بهار مستحق تحقير است و انگيزه مستتر و باطني و ناخودآگاه شما از تحقير بهار چيست. در ادامه و پايان اين تحليل توجه شمارا به انتهاي شعر جلب می‌کنم. معشوق كه می‌رهاند، ازنظر شاعر، معشوق زيان می‌کند. زيرا برخلاف آنچه تصور می‌رود بهار می‌تواند در اوج قدرت آفريدن با تنها يك سبد بر افسردگي پاييز غلبه كند، موجب تسريع مرگ مدعي (معشوقي كه ميل به بالا رفتن در خط عمودي رو به بالا را دارد) می‌شود. زيرا آنچه بالا می‌رود نويد سقوط را می‌دهد و آنچه روبه‌جلو در خط افقی حركت می‌کند بسط می‌یابد و تعميق می‌شود. منطبق با نظريه فيزيك، جهان همواره رو به حركت به سمت افقی و گسترش خود است. پاييز حركت روبه‌جلو در خط افقی دارد. بنابراين به‌ظاهر، زايش و تولد و آفريدن را در او نمی‌بینیم و در ظاهر از قلب تپنده بهار مساعدت می‌طلبیم اما او به‌خودی‌خود واجد حركت به سمت حيات است. پاييز به‌خودی‌خود موجد حيات است.

(حمید ژیان پور)


موضوعات مرتبط: نقد و تحلیل شعر
برچسب‌ها: نقد و تحلیل شعر

تاريخ : پنجشنبه بیستم مهر ۱۳۹۶ | 12:40 | نويسنده : |
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد