ديوار اعتقاد
شاهنامه، كتاب طلب نيست.
شاهنامه، كتاب طرب نيست
شاهنامه، گفتمان خرد است
شاهنامه، با انتزاع آغاز میشود.
شاهنامه، با انتفاع آغاز نمیشود
شاهنامه، كتاب اعتقادي نيست.
شاهنامه، بياني انتزاعي است
شاهنامه بيان شيوايي از تفكر عريان است
و شعر رؤیا است...
شعر، ساخت شناختی جدید (تفکر) از عملیات ذهنی است که بر بنواژه بنا میشود و تا مرز رؤیا پیش میرود... شعر بدون تفکر، شعر حباب است...
شعر، محتواي تفكر عريان است كه در نفس به اوج میرسد و در نقش به نضج میرسد...
پرسش این است آیا شاهنامه عاری از تأملات خردمندانه و تفکرات روشنبینانه عقل است؟ آیا سراینده شاهنامه توانسته است تأملات خویش را در شاهنامه به نضج برساند؟
شعر، شورانگیزترین شطحیات فلسفه است که بیصدا جاری است...
آیا سراينده شاهنامه توانسته است پلنگ رؤیای شعر را در آنسوی مرزهای طلب یعنی فراتر از اعتقاد به نژادپرستی بهسوی انتزاع خرد بهپیش ببرد؟
نژادپرستي دیوار اعتقاد است که بهراحتی میتوان از آن بالا رفت...
اگرچه شعر حادثه است. شاعر، مغلوب سحر زیباییهای مفتون میشود و حادثه شعر خلق میشود اما نمیتوان با شعر بالا رفت. نمیتوان با شعر به فردا رفت. نمیتوان با شعر بر آب زد. شعر نيز مانند فلسفه، ديوار ندارد نمیتوان از آن بالا رفت.
(حمید ژیان پور)
موضوعات مرتبط: تلنگرهای ذهنی
برچسبها: تلنگرهای ذهنی
